چکیده
مطالعات نشان می دهد که حفظ روابط خانوادگی می تواند به کاهش احتمال ارتکاب جرم کمک کند و در حالی که حبس والدین می تواند احتمال ارتکاب جرم را در کودکان افزایش بدهد، پاسخ مثبت به این وضعیت می تواند به رفاه، نگرش و کسب مهارت در کودکان کمک کند. در این فصل، با توجه به یافته های پروژه ای درباره سلامت روان کودکان زندانیان، که اخیرا تکمیل و بودجه مالی آن توسط اتحادیه اروپا تأمین شده است، به بررسی عواملی می پردازد که به توانمندی کودک در مقابله با زندانی شدن والدین کمک می کند و اقداماتی که متقاضیان مختلف می توانند برای حمایت از آنها انجام دهند را می کاود. این مقاله، برخی از تأثیرات سلامت روان در مراحل مختلف زندانی شدن والدین، نقش های والدین / سرپرستان غیر زندانی و مدارس را شناسایی و نیز، گزینه هایی برای توضیح بیشتر عوامل مؤثر و مفید برای کودکان زندانیان در کوتاه مدت و بلند مدت را پیشنهاد می کند.
1. مقدمه
هر چند که هنوز هم این عده در مقایسه با سایر شرایط و گروه های حاشیه نشین به شدت نادیده گرفته می شوند، از 2000 تاکنون، موضوع کودکان زندانیان به شدت در محافل علمی و سیاسی مطرح شده است. همانطور که تحقیقات، نوک پیکان خود را از گزارش های قصه گو یا گزارش های کوچک به سمت مطالعات قوی تر نشاه رفته اند، اکنون با اطمینان بیشتری می توان شیوه هایی که می توان کودکان را تحت تاثیر قرار داد و همچنین، مداخلات تاثیرگذاری که می تواند به آنها در مقابله با زندانی شدن والدین شان کمک کند، بیان شد.
کودکان در تمام مراحل حضور والدین شان در روند عدالت کیفری، از نقطه دستگیری تا زمان پیوستن به جامعه پس از آزادی، تأثیر می پذیرند. شیوه هایی که آنها می توانند تحت تاثیر قرار گیرند نیز متنوع هستند و شامل اثرات احساسی، روحی، مالی، مادی، فیزیکی و اجتماعی می شوند. به عنوان مثال، از دست دادن پدر و مادر کار می تواند به معنای کاهش توان مالی و به طور بالقوه، نیاز به حرکت به سمت یک خانه و خانواده متفاوت – در صورتی که اموال فعلی دیگر کفاف مخارج وی را ندهد – باشد. ارتباط والدین و فرزندان ممکن است به دلیل فرصت های به شدت محدود و بسیار کنترل شده برای تماس، تحت فشار قرار گیرد. و ناراحتی ناشی از زندانی شدن والدین و واکنش های دیگران به این موضوع (به ویژه اگر آنها مورد خطاب دیگران قرار بگیرند – “پدر تو یک جنایتکار است”) می تواند به این معنی باشد که کودکان دچار انزوا، عصبانی و / یا ترس، و در بعضی موارد دچار مشکلات سلامتی فیزیکی یا روانی بشوند. همچنین لازم به ذکر است که این موضوع برای برخی کودکان ممکن است تأثیرات مثبتی هم داشته باشد، مثلا زمانی که والدین خطرناک یا آشوبگر کودکان از خانه دور شوند.
وقتی که به کشورهای مختلف و مناطق جهان نگاه می کنید، فوری درمی یابید که این مسئله مختص یک منطقه نیست و این طور نیست که آن تنها روی کشورهای ثروتمند یا کشورهای فقیر تاثیر بگذارد. هر کشوری دارای زندان است و مسلما حداقل برخی از زندانیان دارای فرزند هستند. محدوده تاثیرات و میزان تاثیرات بستگی به شرایط کشور و هر کودک دارد (حتی کودکان در یک خانواده، واکنش های مختلفی به این موضوع نشان می دهند)، اما قابل توجه است که کودکان در بسیاری از کشورهای مختلف، احساسات مشابهی را تجربه می کنند و عمومی ترین احساس در میان کودکان، حس باختن است.
در سال های اخیر، سیاست و (به ویژه) تحقیقات علمی در مورد کودکان زندانیان، با انجام مطالعات طولی (در نظر گرفتن یک گروه از افراد در طول سال ها یا دهه های مختلف برای مشاهده یک رویداد خاص، که در این مورد حبس پدر و مادر است)، و مطالعاتی در مقیاس بزرگ (متشکل از صدها و یا تعداد بیشتری از شرکت کنندگان) به بررسی و تایید یافته های مطالعات قبلی پرداخته اند و در چند مورد خاص، این نتایج را رد کرده اند. یکی از یافته های ثابت در تحقیقات بی نظیر و علمی قوی این است که داشتن والدینی که در زندان به سر می برند معمولا تاثیراتی منفی روی کودکان دارند، چه در سطح جمعی (اکثر کودکان آن را یک تجربه منفی می نامند) و چه در سطح فردی (اکثر کودکان اثرات منفی آن را بیشتر از اثرات مثبت آن گزارش می کنند).
با این حال، مداخلاتی وجود دارند که به گفته تحقیقات انجام شده، تاثیرات مثبتی بر توانایی کودکان برای مقابله با زندانی شدن والدین شان دارد. تعدادی از اینها در پروژه COPING که با کمک های مالی اتحادیه اروپا انجام شد (کودکان زندانی ها، مداخلات و اقدامات کاهنده برای تقویت سلامت روان) معرفی شد. روش و نتایج این پروزه را در به صورت دقیق در ادامه توضیح داده ایم.
مداخلات مثبت می تواند به حفظ رابطه کودک با پدر و مادر زندانی یا به حمایت از کودکان در سایر قسمت های زندگی آنها کمک کند. تحقیقات نشان می دهد که (حداقل در بعضی از کشورها) داشتن والدین زندانی می تواند احتمال بروز رفتار ضد اجتماعی در پسران را در مراحل بعدی زندگی شان، افزایش بدهد. در حالی که هیچ کدام از تحقیق هایی که مولفان این مطالعه می شناسند، تا کنون به این نتیجه نرسیده اند که آیا کودکانی که برخورد بهتری با زندانی شدن والدین شان دارند، در آینده در مقایسه با سایر کودکانی که این توانایی را ندارند، از ریسک کمتری برای بروز رفتارهای ضد اجتماعی برخوردار هستند، بسیاری از رفتارها و عوامل گزارش شده توسط کودکان زندانیان (از جمله خشم، ترویج و فقدان روابط اجتماعی و داشتن والدین با محکومیت های پیشین) به عنوان عوامل خطر برای پیشگیری از رفتارهای ضد اجتماعی و جرم شناخته می شوند (Mortimer 2010؛ Becroft 2006). بنابراین، کمک به کودکان زندانی در زمان حال می تواند مزایایی در راستای پیشگیری از جرم و جنایت در آینده داشته باشد. (همچنین، حفظ ارتباطات خانوادگی که اثرگذاری آن در کاهش احتمال محکومیت مجدد توسط زندانیان آزاد شده از مدت ها پیش شناسایی شده است؛ با این که این فصل به این موضوع نپرداخته است، ولی بهتر است که آن را به عنوان یک امتیاز مازاد بشناسیم).
2. بررسی ادبیات پژوهشی
زندانی شدن پدر و مادر لزوما نشانه شروع مشکلات برای کودکان نیست؛ از نظر عده ای، این امر نشان دهنده استمرار یک وضعیت سخت خانوادگی است. ادبیات پژوهشی این موضوع دائما نشان می دهد که احتمال زیادی وجود دارد که کودکان زندانیان، بیشتر از همسالان شان متعلق به خانواده هایی باشند که به شدت از فقر، بیکاری، آموزش ضعیف، خشونت خانگی، سوء مصرف مواد مخدر و مشکلات سلامت روانی رنج می برند (واحد محرومیت اجتماعی، 2002). اگرچه تحمیل یک حکم زندان ممکن است مزایای مشخصی برای برخی از کودکان داشته باشد، برای مثال، رهایی از خشونت خانگی و سوء مصرف مواد، شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد اغلب کودکان از زندانی شدن والدین شان صدمه می برند (موری، 2005). زندانی شدن والدین پیامدهای متنوعی برای کودکان دارد؛ از جمله فروپاشی روابط خانوادگی، اختلال در ازدواج، مشکلات مالی، قرار گرفتن ناخواسته در نقش ها و مسئولیت های ناخوشایند و بروز خشونت و قلدری (Smith et al 2007؛ Murray 2007).
کودکان طیف متنوعی از واکنش های احساسی منفی را نسبت به زندانی شدن والدین شان تجربه می کنند؛ از جمله احساس مطرودشدگی، ناراحتی، ناامیدی، سردرگمی، افسردگی، پس زدگی و علائم اختلال استرس پس از سانحه (Hissel et al. 2011؛ Bocknek et al. 2009؛ Murray and Farrington 2008) پاسخ به زندانی شدن والدین محدود به موارد ذکر شده درونی نیست، بلکه شامل رفتارهای بیرونی یا رفتارهایی نظیر خشم، تجاوز، مشکلات رفتاری، راهزنی، اختلال جنسی و مصرف سیگار و مصرف الکل هم می شود (Schlafer و Poehlmann 2010؛ Hanlon et al 2005؛ Boswell and Wedge 2002).
3. نتایج جنایی و ضد اجتماعی
این موضوع، موضوع مطالعات متعددی بوده است که ارتباط قوی میان والدین زندانی و دخالت کودکان در رفتارهای ضد اجتماعی و جنایی را نشان می دهد (Barnardos 2014b، موری و همکاران، 2009). به عنوان مثال، تحقیقات ایالات متحده آمریکا، زندانی کردن را به عنوان یک عامل تعیین کننده برای تحرک زندانیان سابق و فرزندان شان تعیین کرده است و همچنین، کودکان زندانیان، تحصیلات و درآمد کمتری در تمام عمر خود خواهند داشت (Pew Charitable Trusts 2010). اگر چه این موضوع در سطح وسیعی به اثبات رسیده است که پیامدهای ناگوار رفتاری زندانی شدن والدین کودکان را می توان به عواقب پیش از آن نسبت داد و شاید آنها، نتیجه مستقیم حبس والدین نباشد، ولی رویکرد روش شناختی قوی تری که ظهور کرده است شواهد قانع کننده ای ارائه می دهد که حبس والدین در واقع ممکن است باعث بروز رفتار جنایی در فرزندان شان بشود. یادداشت ویژه مطالعات کمبریج در خصوص توسعه زناشویی (انگلستان) نشان می دهد که کودکان زندانیان نسبت به همسالانشان بیشتر درگیر رفتارهای جنایی و ضد اجتماعی در سنین نوجوانی و بزرگسالی می شود (Murray and Farrington، 2005) و در هر دو مرحله از زندگی، این رفتارها عمیق تر و بلند مدت تر خواهند بود.
تحقیق دوران زندگی و شغلی مجرمانه (هلند)، با اتخاذ مطالعات روش شناختی قوی تر، تنها یک رابطه ضعیف علّی بین زندانی شدن والدین و رفتارهای متخلفانه کودکان، مشاهده کرده است (ون د راکت و همکاران 2012) و پروژه متروپولیتن (سوئد) هیچ اثر علّی را مشاهده نکرده است (Murray و همکاران 2007). این نشان می دهد که نتایج به دست آمده جامع نیستند، بلکه بر اهمیت فهم تفاوت های بین کشورها در خصوص مکانیزمی که مبادرت به انتقال رفتارهای جنایی و غیر انسانی می کند، تاکید می کند. نویسندگان پیشنهاد کردند که اتخاذ ترکیبی از سیستم عدالت اجتماعی تر در زمینه خدمات اجتماعی، قوانین زندان کوتاه تر، سیاست های زندان برای خانواده، سیستم های پشتیبانی گسترده اجتماعی و نگرش های ترس نسبت به جرم و مجازات، شاید بتواند توضیح دهد که چرا کودکان در این کشور، کمتر از کودکان انگلستان، تحت تاثیر والدین زندانی قرار می گیرند.
4. عوامل ریسک و عوامل محافظتی
محدود تاثیرپذیری کودکان از زندانی شدن والدین شان، به شدت به وجود برخی عوامل خطر و عوامل محافظتی بستگی دارد. به منظور طراحی مداخلات موثر برای کاهش احتمال نتایج جنایی و غیر اجتماعی، بسیار مهم است که عوامل تاثیرگذار بر زندانی شدن والدین را درک کنیم.
4.1. تفاوت های فردی
تحقیقات نشان می دهد که پسران دارای والدین زندانی، نسبت به دختران، بیشتر در معرض خطر بروز رفتارهای جنایی و غیر انسانی هستند (Murray et al.، 2009). در واقع شواهد حمایتی وجود دارد که نشان می دهد پسرها مشکلات بیرونی تر در زمینه پاسخگویی به حبس والدین نشان داده اند، در حالی که دختران تمایل به نمایش دادن مشکلات درونی تر دارند (Murray and Farrington 2008). همانطور که قبلا ذکر شد، اثرات زندانی شدن والدین در دوران نوجوانی بیشتر دیده می شود، که نشان می دهد که ممکن است یک “دوره بحرانی” برای مداخله وجود داشته باشد (Murray et al 2009). با این وجود، واکنش کودکان به زندانی شدن والدین بسیار فردی است و شواهدی وجود دارد که برخی از خواص و سبک های مقابله ای می تواند تعدیل موفق تری را به وجود آورند (Hagan et al. 2005).
4.2. رابطه والدین و فرزندان
تحقیقات همچنین نشان داده است که محکومیت زندان (به جای محکومیت های اجتماعی)، زندانی بودن از زمان تولد (به جای قبل از تولد)، تکرار زندان، و دوره های طولانی تر زندانی شدن، باعث افزایش خطر ابتلای کودک در رفتار جنایی یا ضد اجتماعی می شود (Murray et al. 2009) این نشان می دهد که جدایی واقعی به دلیل حبس (و نه فقط داشتن یک والد مجرم) عامل مهمی است که به تسریع این روند کمک می کند. اطمینان از وابستگی های پدر و مادر با فرزند، عاملی مهم برای رشد نتایج مثبت رفتاری است (Bowlby 1973a)، در عین حال کودکان زندانیان احتمالا دارای وابستگی امنی به والدین زندانی خود هستند (Poehlmann 2005). کودکان احساسات خود را در خصوص جدایی و بیگانگی از والدین خود، مشکلات ارتباطی، مشکلات مربوط به شرایط، شرمندگی و اضطراب به خاطر مشارکت والدین در فعالیت های جنایی را به طور متفاوتی گزارش می دهند (Tudball 2000؛ Schlafer and Poehlmann 2010).
شواهد قوی وجود دارد که حفظ ارتباط مکرر با والدین زندانی می تواند به عنوان یک بافر مهم در برابر زوال روابط والدین و مشکلات اصلاحی از طرف کودک عمل کند (Lösel et al.، 2012؛ Poehlmann 2005؛ Murray 2005). متأسفانه، موانع متعددی برای حفظ تماس مکرر بین آنها وجود دارد، از جمله سیاست های زندان که در زمینه تدارکات برای تماس، تسهیل ارتباط بین پدر و مادر / سرپرست با کودکان و فاصله محل اقامت کودکان از زندان و هزینه های مربوط به سفر وجود دارد (Arditti و Few 2006). تماس با والدین در محیط های کودکانه و یا در شرایطی که برای حمایت از تعامل والدین و فرزندان طراحی شده است که نیز نتایج مثبتی برای روابط و وابستگی ها دارد. (Sharrat 2014؛ Poehlmann and Schlafter 2010). شواهد قابل توجهی وجود دارد که در غیاب چنین محیط ها و مداخلاتی، بسیاری از کودکان محیط زندان را محیطی پر از ارعاب و تعامل با پدر و مادر خود را ناکارآمد می دانند (Nesmith and Ruhland 2008؛ Brown et al. 2001؛ Tudball 2000).
نگهداری روابط خانوادگی نیز برای والدین در زندان پیامدهای مثبتی دارد. توانمند ساختن زندانیان در زمینه رشد و پرورش فرزندانشان، برای توانبخشی آنها مهم است (Loper et al 2009؛ Clarke et al 2005). زندانیانی که تماس های خود را با کودکان شان حفظ می کنند، شرایط اسکان مجدد را بهتر می کنند، به عنوان مثال آنها احتمال بیشتری دارند که محل اقامت و استخدام را برای آزادی خود مهیا کنند و همچنین، کمتر احتمال دارد که دوباره مرتکب جرم بشوند (May et al. 2008؛ Niven and Stewart 2005).
4.3. پشتیبانی: خانواده ها، مدارس و همسالان
شواهد به دست آمده از تحقیقات نشان می دهد که زندانی شدن مادر یکی از عوامل به شدت خطرساز برای بروز نتایج جنایی و غیر انسانی است که ریسک آن بیشتر از زندانی شدن پدر است (موری و همکاران، 2009). مادران زندانی باید زمان بیشتری را بیرون خانه باشند و چالش های بیشتری را برای بازدید و کاهش شانس حفظ روابط والدین و فرزندان موجب می شوند (Robertson 2007؛ Prison Reform Trust 2013). زندانی شدن مادر نیز باعث اختلال بیشتری در شرایط مراقبت از کودکان می شود، زیرا کودکان احتمال بیشتری دارند که با اعضای دیگر خانواده به محل دیگری بروند (ویلیامز و همکاران، 2012). تغییر در منزل ممکن است باعث ایجاد تغییر در مدارس، ایجاد اختلال در آموزش کودکان و جدا شدن آنها از شبکه های پشتیبانی موجود شود (George and LaLonde 2002). با این حال، پیشرفت های مثبت تحصیلی و روابط اجتماعی قوی موجب محافظت در برابر نتایج جنایی و غیر انسانی می شود (واحد محرومیت اجتماعی، 2002).
شواهد تحقیقاتی نشان می دهد که شرایط مراقبتی پایدار برای تضمین سازگاری با والدین زندانی حیاتی است و می تواند از کودکان در برابر توسعه مشکلات رفتاری محافظت کند (Mackintosh et al. 2006؛ Poehlmann 2005). برخورد والدین / سرپرستان غیر زندانی با زندانی شدن والد دیگر نیز بر فرزند تاثیر می گذارد، زیرا این امر می تواند بر توانایی آنها در حمایت از کودک تأثیر بگذارد (Wildeman et al. 2012؛ Jones and Wainina-Woźna (eds.) 2013 ) اگرچه والدین / مراقبین ممکن است ترجیح دهند توضیحات نادرست یا اطلاعات ناقصی درباره عدم حضور والدین ارائه بدهند تا کودک را از آسیب محافظت کنند، ولی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که ارتباط صادقانه، حساس و مناسب در مورد زندانی شدن والدین به بهتر شدن شرایط برای کودک کمک می کند (Poehlmann 2005؛ King 2002).
برای والدین / مراقبین نادر نیست که اصرار کنند کودک را در زندان در کنار خود حفظ کنند تا از آنها در برابر واکنش های منفی همسالان و جامعه محافظت کند. آنها این فرصت را به دست می آورند تا به حمایت اجتماعی دست یابند و مشخص شده است که با مشکلات درونی و بیرونی شدید روبرو هستند (Hagan and Myers 2003). برعکس، هنگامی که کودکان به طور انتخابی با نزدیک ترین و معتمدترین دوستان خود زندگی می کنند، می توانند به عنوان یک منبع ارزشمندی از حمایت خدمت کنند، و این امر با پیامدهای مثبت احساسی و رفتاری همراه است (Jones and Wainina-Woźna (eds. 2013)).
خانواده هایی که تحت حبس به سر می برند شاید به خاطر حمایت کودکان در برابر آزار و اذیت، آگاه نبودن در مورد حمایت های موجود و در بعضی موارد بی اعتمادی به خدمات قانونی (Pugh and Lansky 2011) تمایلی به دسترسی به حمایت از آژانس های خارجی نداشته باشند. این نگرانی ها هیچ اساس و پایه ای ندارند، به عنوان مثال، ثابت شده است که معلمان انتظاراتی کمتر از حد مطلوب از کودکانی که والدین شان در زندان به سر می برند، دارند (Trice and Brewster، 2004؛ Dallaire et al 2010). این تاسف بار است، زیرا خانواده ها دارای یک رابطه موجود با مدارس هستند که آنها را تبدیل به یک سایت اصلی می کند. معلمان، در حمایت از کودکان زندانیان برای غلبه بر چالش های عاطفی مرتبط با زندانی شدن والدین و حمایت از آنها برای تحقق توانمندی های تحصیلی خود نقشی مهم دارند (رابرتس 2012). این موضوع نشان دهنده نیاز به آموزش و درک بیشتر این مسائل در مدارس و جوامعی است که می توانند منبع ارزشمندی از حمایت از کودکان باشند.
5. روش شناسی
مطالعه COPING شامل چهار عنصر جمع آوری داده ها برای شناسایی مسائل مربوط به سلامت روان و رفاه فرزندان زندانیان و بازماندگان زندانی و غیر زندانی آنها، عمدتا در آلمان، رومانی، سوئد و انگلستان بود. کودکان متعلق به زندانیان و والدین / مراقبان آنها، با استفاده از پرسشنامه های خوداظهاری و مصاحبه های کیفی با بخشی از خانواده هایی که در این نظرسنجی شرکت داشتند، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفتند. سایر مؤلفانی مانند کارکنان زندان، کارکنان مدرسه، کارکنان خدمات اجتماعی و مقامات دولتی نیز با استفاده از پرسشنامه کیفی، مورد مشورت قرار گرفتند و برنامه های خدماتی مربوطه در داخل و خارج از زندان در کشور نیز ترسیم شد.
پرسشنامه برای 730 کودک 7 تا 17 ساله و والدین / مراقبان آنها مورد استفاده قرار گرفت. این شامل پرسش های بسته و باز بود و چهار ابزار موجود در آن استفاده شده بود: پرسشنامه های استحکام و دشواری (گودمن 1997)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (روزنبرگ 1965)، KIDSCREEN-27 (KIDSCREEN Group Europe 2006) و ارزیابی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (سازمان جهانی بهداشت، 2004). این مطالعه پس از انجام چند تست آزمایشی در هر کشور شرکت کننده انجام شد. روش انتخاب در هر کشور تفاوت هایی داشت و شامل موارد زیر بود: کارمندان زندان اقدام به شناسایی زندانیانی کردند که معیارهای انتخاب را داشتند (آلمان، رومانی، سوئد و انگلستان)؛ جلسات با خانواده ها در زمانی که آنها به ملاقات زندانیان آمده بودند (آلمان، سوئد و انگلستان)؛ سازمان های غیردولتی که خانواده های زندانیان را شناسایی می کنند (آلمان و سوئد)؛ انتشار اطلاعیه ها از طریق روزنامه ها، رادیو یا وب سایت ها (آلمان، انگلستان)؛ و ادارات قانونی که از کودکان این دسته از والدین حمایت می کنند (آلمان، رومانی).
مصاحبه های عمیقی با خانواده ها انجام شد تا پرسشنامه بررسی را تکمیل کردند و موافقت کردند که در این مطالعه شرکت کنند. مصاحبه نیمه ساختار یافته با فرزندان، والدین / مراقبان و والدین زندانی آنها به صورت جداگانه برگزار شد. راهنماهای مصاحبه، با در نظر گرفتن تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نظرسنجی ها و همچنین بازخوردهای به دست آمده از دستیارهای پژوهشی و ادبیات موجود، انجام شد. در چهار کشور، مصاحبه ها با 161 کودک (85 پسر و 78 دختر)، 123 والدین / مراقبان غیرزندانی و 65 والدین / مراقبان زندانی صورت گرفت. اگر چه ایده ابتدایی این مطالعه مبنی بر جمع آوری تعداد برابری از کودکان در محدوده های عادی و ترکیبی مرزی – غیر طبیعی بر اساس نمرات به دست آمده از پرسشنامه شدت و دشواری بود، اما به دلیل عدم رضایت شرکت کنندگان، این امر تنها به صورت جزئی انجام شد. میانگین سنی کودکان به این ترتیب بود: در کشور رومانی 10.66 سال، در انگلستان 11.60، در انگلستان 11.69، در سوئد 11.83.
مشاوره هایی که با ذینفعان انجام گرفت، شامل مصاحبه ها و / یا گروه های تمرکز با کودکان زندانیان، والدین زندانی، مراقبین، کارکنان زندان، کارکنان خدمات اجتماعی، کارکنان خانه های سازمانی، افراد مرتبط با مدرسه، کارمندان سازمان های غیر دولتی و کارکنان دولتی درگیر در سیاست مربوط به کودکان / خانواده های زندانیان در هر کشور بود. آنها با هدف شناسایی ذینفعان در رابطه با نیازهای کودکان زندانیان انجام شد. 122 ذینفع از طریق جلسات شخصی، مصاحبه تلفنی و تکمیل یک پرسشنامه آنلاین با سوالات بسته و باز مورد مشورت قرار گرفت.
مداخلات طراحی شده برای کودکان زندانیان در کشورهای شرکت کننده، شامل چهار دسته خدمات و مداخلات است. اینها عبارت بودند از: مداخلات تخصصی زندان محور برای خانواده های زندانیان؛ خدمات تخصصی جامعه محور برای خانواده های زندانیان؛ خدمات غیر تخصصی اجتماعی برای خانواده های زندانیان؛ و خدمات بهداشت روان برای کودکان و نوجوانان. پرسشنامه های مورد استفاده برای زندان و خدمات غیر مبتنی بر زندان از طریق ایمیل، لینک به نسخه های آنلاین و از طریق مکالمات تلفنی با داوطلبان غیر دولتی آموزش دیده ارسال شد. 289 زندان در تحقیقات مبتنی بر زندان شرکت داشتند. تعداد خدمات مبتنی بر جامعه در هر کشور متفاوت بود، و از 0 در رومانی تا 32 در آلمان را در بر می گرفت (بریتانیا: 25 سرویس و سوئد: 9 سرویس).
6. نتیجه
6.1 شرایط
اروپا یک قاره کوچک است، اما وضعیت ملی و محیط اطراف کودکان زندانیان، در میان کشورهای مختلف با یکدیگر متفاوت است. رشد اقتصادی در سال 2010 در خصوص درآمد سرانه افراد (در برابر قدرت خرید)، از 16،254 دلار در رومانی تا 39،569 دلار در سوئد (بانک جهانی 2014) متغیر بود. میزان زندانیان (در هر 100،000 جمعیت) نیز بسیار متفاوت است، و رومانی با 158، انگلستان و ولز با 148؛ آلمان با 77 و سوئد با 67 زندانی در ازای هر 100000 نفر، هر کدام آماری متفاوتی داشتند (مرکز بین المللی مطالعات زندان 2014). داده های دقیقی در مورد کودکان زندانیان در دسترس نیستند: این گروه به طور سیستماتیک ثبت نشده است. برای سوئد، تخمین زده می شود که 10500 کودک در هر سال، والدینی را در زندان داشته باشد (Mulready-Jones 2011، ص 5). در بریتانیا، در برخی نقاط در سال ۲۰۱۲ تخمین زده می شد که 200،000 کودک، والدین شان در زندان به سر می برند (Barnardos 2014a، p2) – که بیشتر از آمار کودکانی است که والدین شان از هم طلاق می گیرند (اقدام برای خانواده های زندانیان در سال 2007، p1). میانگین زمان زندان در سوئد، کوتاه تر از 3.2 سال است.
هیچ کدام از چهار کشور COPING هیچ آژانس یا اداره دولتی در سطح ملی نداشتند که بر کودکان زندانیان تمرکز کند. اگر چنین چیزی وجود داشت، توسط سازمان های داوطلبانه یا خدمات قانونی با تمرکز وسیع تر یا متفاوت تر (مانند خدمات اجتماعی) اداره می شود.
6.2 نتایج: اثرات سلامت روانی و احساسی
در حالی که کودکان زندانیان را نمی توان یک گروه همگن دانست، میزان تاثیرپذیری کودکان از حبس والدین شان به شدت بستگی به وجود عوامل میانجیگر، مانند سن کودک در هنگام جدایی، طول حبس، استحکام پیوند والدین / کودک، در دسترس بودن پشتیبانی و تعداد جدایی های قبلی پدر و مادر، دارد. بیشتر کودکان در پروژه COPING گزارش شده اند که تحت تاثیر حبس والدین قرار دارند. این نشان دهنده تاثیرات تحقیقات دیگر، از جمله مشکلات سلامت روانی و فیزیکی (Hissel et al. 2011؛ Bocknek et al 2009؛ Murray and Farrington، 2008)؛ مشکلات مربوط به آموزش (Trice and Brewster، 2004؛ Dallaire et al 2010؛ Roberts 2012 ) و بدنامی اجتماعی توسط دیگران (Pugh and Lansky 2011) دارد. گزارش شد که تعداد کودکانی که از زندانی شدن والدین شان تاثیر منفی گرفته بودند، بیشتر از کسانی بود که در مورد چنین تاثیرپذیری خوداظهاری می کردند.
جدول 1: آیا زندانی شدن والدین اثرات خوب و بدی روی کودکان دارد؟
شرح | بریتانیا (۲۹۱ نفر) | سوئد (50 نفر) | رومانی (251 نفر) | آلمان (145 نفر) | کل (۷۳۰ نفر) |
---|---|---|---|---|---|
58.6 | 53.7 | 79.4 | 50.8 |
75.0 |
٪ اثرات بد (گزارش شده توسط والدین / مراقب) |
48.0 | 51.3 | 60.0 | 38.4 |
54.2 |
٪ اثرات بد (گزارش شده توسط کودک) |
19.8 | 15.6 | 33.3 | 19.1 |
24.1 |
٪ اثرات خوب (گزارش شده توسط والدین / مراقب) |
14.3 | 9.8 | 25.6 | پرسیده نشد |
18.7 |
٪ اثرات خوب (گزارش شده توسط کودک) |
کودکان طیف وسیعی از تأثیرات روانی و روحی را گزارش کردند. گزارش های ویژه ای شامل رفتار تهاجمی، اختلالات خواب و کابوس بود. حمایت عاطفی مسئله ای بود که کودکان سوئد زندانیان احساس می کردند در این بخش، بیشتر به کمک احتیاج دارند. کودکان در آلمان بر تمایلات خود مبنی بر زندگی عادی تاکید کردند و منتظر بازگشت پدر و مادر زندانی به خانه بودند.
تعدادی از کودکان در انگلیس که بیشتر عمر خود را از والدین زندانی خود دور بودند، آسیب پذیرتر از بقیه به نظر می رسیدند. بعضی از آنها، اغلب پسران، تحت تاثیر حبس والدین خود آسیب دیده اند و منجر به ناراحتی روحی و یا بروز خشم و رفتار مخرب در مدرسه می شوند. کودکانی که والدین آنها (پدران، در همه موارد این مطالعه) به جرایم جنسی در خصوص سایر کودکان محکوم شده اند نیز ممکن است به ویژه آسیب پذیر باشند. از میان مصاحبه شونده های انگلیس، چهار کودک از مشاوره یا حمایت روان درمانی برخوردار بودند.
بررسی سلامت روانی و رفاه که روی کودکان انجام شد (با نمرات SDQ 6) نشان داد که در همه کشورها به غیر از سوئد، کودکان نسبت به والدین شان، رفاه بیشتری را گزارش داده اند (جدول 2 و 3 را ببینید). در همه کشورها، کودکان بیشتر در محدوده “طبیعی” قرار می گیرند تا در محدوده “مرزی” یا “غیر طبیعی”. علاوه بر این، کودکان در همه کشورها “مطمئنا بالاتر از هنجارهای انگلستان” قرار می گرفتند (Jones and Wainina-Woźna 2013، ص 270)، به این معنی که آنها نسبت به کودکان انگلیسی، نزدیک تر به محدوده “مرزی” یا “غیر طبیعی” بودند. اعداد در ستون های غیر عادی نشان می دهد که تقریبا یک دهم نمونه (گزارش های خودارزیابی) و یا یک چهارم نمونه (گزارش والدین) بیشتر در معرض خطر مربوط به مشکلات سلامت روان قرار دارند.
جدول 2: طبقه بندی SDQ کودکان بر اساس نمره کل مشکلات (خودارزیابی)
کشور
عادی (تعداد،٪)
مرزی (تعداد،٪)
غیر عادی (تعداد،٪)
آلمان
n = 105، 74.5٪
n = 17، 12.0٪
n = 19، 13.5٪
رومانی
74.1٪
16.7٪
9.3٪
سوئد
n = 11، 57.9٪
n = 5، 3/26٪
n = 3، 15.8٪
انگلستان
n = 101، 8/80 درصد
n = 13، 10/4 درصد
n = 11، 8،8 درصد
جدول 3: طبقه بندی SDQ کودکان بر اساس نمره کل مشکلات (ارزیابی والدین)
کشور
عادی (تعداد،٪)
مرزی (تعداد،٪)
غیر عادی (تعداد،٪)
آلمان
n = 74، 53.6٪
n = 22، 9.15٪
n = 42، 4.30٪
رومانی
49.4٪
15.4٪
35.2٪
سوئد
n = 18، 58.1٪
n = 6، 19.4٪
n = 7، 22.6٪
انگلستان
n = 112، 64.7٪
n = 29، 16.8٪
n = 32، 18.5٪
در همه کشورها به جز آلمان، کودکان مسن تر (11+ ساله) نسبت به کودکان جوانتر (کمتر از 11 سال) دارای مشکلات بهداشت روانی اندکی بالاتر از حد متوسط هستند که بر اساس والدین SDQ تعیین می شود (Goodman و همکاران، 1998). بچه هایی که امتیاز بالاتری را به دست می آورند، به طور کلی بسیار ضعیف تر بودند. علاوه بر این، نتایج SDQ نشان داد که پسران با مشکلات بیشتری نسبت به دختران روبرو شده بودند؛ تفاوت در بین کودکان مورد بررسی (11+) در انگلستان و سوئد مشاهده شد، به ویژه اگرچه کودکان (از هر دو جنس) در رومانی با مشکلات بیشتری نسبت به کودکان در هر کشور دیگر مواجه بودند.
جدول 4: کودکانی که بالاترین سطح از نمره کل مشکلات SDQ را به خود اختصاص می دهند، بر اساس کشور
کشور
٪ کودکان زیر 11 ساله با نمره بالا بر اساس نمره مشکلات کل SDQ
٪ کودکان بالای 11 ساله با نمره بالا بر اساس نمره کل مشکلات SDQ
آلمان
2۹
28
رومانی
35
47
سوئد
21
27
انگلیس
21
28
جدول 5: مشکلات دختران و پسران بر اساس مقیاس ها و خرده مقیاس های SDQ
.
بریتانیا
آلمان
رومانی
سوئد
دختران
n = 48
n = 36
n = 49
n = 9
پسران
n = 77
n = 38
n = 73
n = 6
کل امتیازات (SD)
دختران
10.5 (6.4)
12.0 (7.1)
14.6 (6.7)
9.8 (6.5)
پسران
13.0 (6.4)
12.6 (7.3)
15.7 (8.0)
13.7 (8.9)
تفاوت (پسران / دختران)
B +2.5
B +0.6
B +1.1
B +3.9
خرده مقیاس های احساسی (sd)
دختران
3.1 (2.7)
3.7 (2.9)
4.9 (2.8)
3.0 (2.4)
پسران
2.6 (2.2)
3.1 (2.8)
4.7 (2.8)
2.5 (1.6)
تفاوت (پسران / دختران)
G +0.5
G +0.6
G + 0.2
G +0.5
خرده مقیاس بیش فعالی (SD)
دختران
3.2 (2.6)
3.4 (2.2)
4.0 (2.3)
3.6 (2.8)
پسران
5.0 (2.0)
4.4 (2.6)
4.6 (2.8)
6.0 (3.9)
تفاوت (پسران / دختران)
B +1.8
B +1.0
B + 0.6
B +2.4
مقیاس همسالان (SD)
دختران
2.3 (1.8)
2.4 (2.0)
3.1 (2.0)
1.7 (1.5)
پسران
2.3 (1.8)
2.3 (2.1)
2.9 (2.0)
2.7 (1.5)
تفاوت (پسران / دختران)
برابر
G +0.1
G + 0.2
B +1.0
خرده مقیاس رفتاری (SD)
دختران
2.0 (1.7)
2.5 (1.9)
2.6 (2.1)
1.6 (1.9)
پسران
3.0 (2.2)
2.7 (2.0)
3.5 (2.9)
2.5 (3.3)
تفاوت (پسران / دختران)
B +1.0
B + 0.2
B +0.9
B +0.9
خرده مقیاس ضد اجتماعی بودن (sd)
دختران
8.6 (2.0)
7.4 (1.7)
8.4 (1.9)
7.4 (1.9)
پسران
7.3 (2.0)
7.6 (1.8)
7.5 (2.4)
7.3 (2.6)
تفاوت (پسران / دختران)
G +1.3
B + 0.2
G +0.9
G +0.1
عزت نفس بچه های زندانی ها با هم متفاوت بود و کودکان و نوجوانان آلمانی و رومانیایی بالاترین عزت نفس را نسبت به استانداردهای کشورشان در مقیاس عزت نفس روزنبرگ داشتند و عزت کودکان انگلستان کمتر از حد قانونی کشور بود. نویسندگان هیچ سندی برای کشور سوئد پیدا نکرده اند.
رفاه کودکان، همانطور که توسط نظرسنجی KIDSCREEN گفته می شود، متغیر بود: در حالی که به طور کلی، کودکان مورد مطالعه بهترین رفاه را نسبت به هنجارهای پان اروپایی نشان دادند، ولی رفاه روانی آنها در پایین ترین حد ممکن بود، و نتایج به شدت در هر کدام از کشورها متفاوت بود و نمره های کودکان در کشورهای سوئد و انگلستان در برخی از نقاط بالاتر از هنجارها بود (به ویژه در خصوص خرده مقیاس های حمایت های اجتماعی و همسالان)، در حالی که کودکان رومانی تقریبا در همه مناطق کاملا از همسالان خود در کشورهای دیگر سطح رفاه کمتری داشته اند.
جدول 6: مجموع نمرات KIDSCREEN-27 (بدون تغییر)
.
آلمان
رومانی
سوئد
انگلستان
مجموع
والدین
N = 139
N = 245
N = 50
N = 216
N = 634
کودک
N = 143
N = 243
N = 50
N = 269
N = 698
مجموع KS-27: مقیاس اصلی
والدین
91.4 (11.0)
80.2 (13.8)
90.8 (11.0)
93.6 (14.6)
87.8 (14.7)
کودک
93.8 (11.8)
83.2 (15.4)
97.5 (11.8)
98.0 (13.4)
92.0 (15.2)
در نهایت، مقیاس کیفیت زندگی WHO نشان داد که “والدین و مراقبین سوئد و انگلستان، کیفیت زندگی کودکان را بالاتر از آنچه در آلمان و رومانی انجام شده است، مورد ارزیابی قرار دادند. در مورد کیفیت کلی زندگی، والدین سوئدی به طور متوسط خیلی بیشتر از دیگران (66.7 در مقیاس 0-100) نمره می دهند و والدین / مراقبان رومانیایی نمره هایی بسیار پایین تر از سایر کشورها به این خرده مقیاس اختصاص داده اند (44.6). از نظر اقلام بهداشت عمومی، والدین انگلستانی بالاترین نمره و والدین رومانیایی پایین ترین نمره را داشتند. تجزیه مجموعه نمرات به چهار حوزه خاص نیز تفاوت های عمده ای را بین کشورها نشان می دهد. برای حوزه فیزیکی والدین / مراقبان آلمانی، سوئدی و انگلیس نمره بسیار بالایی دارند، در حالی که والدین رومانیایی بسیار پایین تر از آن ها هستند. در زمینه روانشناختی نیز والدین آلمانی نمره کمتری دارند که کاملا مشابه نمره های والدین / مراقبان رومانیایی هستند، اما والدین / مراقبان انگلستانی و سوئدی بسیار بالاتر از آن دو هستند. برای حوزه اجتماعی والدین و مراقبان سوئدی نمره بسیار بالاتری نسبت به دیگران دارند، والدین / مراقب رومانیایی پایین ترین امتیاز را کسب می کنند. برای حوزه اجتماعی، والدین انگلستان بیشترین امتیاز را کسب می کنند که فرق زیادی با والدین / مراقبان سوئد و آلمانی ندارد، در حالی که والدین / مراقبان رومانیایی بسیار پایین تر از آنها هستند (جونز و وایناینا-ووزنا (eds.)، 2013، pp287 -288)
جدول 7: نمرات WHOQOL-BREF در چهار کشور (مقیاس 0-100)
.
آلمان (139 نفر)
رومانی (244 نفر)
سوئد (۳۶ نفر)
انگلستان (۲۲۶ نفر)
کل (645 نفر)
QoL کل
54.9
44.6
66.7
62.6
54.3
QoL سلامتی
51.1
48.0
61.1
65.4
55.4
فیزیکی
63.2
56.5
67.6
71.7
63.8
روانشناسی
54.1
56.8
61.6
61.7
58.2
اجتماعی
53.1
51.8
64.1
58.6
55.2
محیط زیست
60.0
43.6
63.9
68.1
56.8
علاوه بر گزارش های مربوط به رفاه عمومی کودکان، کیفیت زندگی و غیره، گزارش هایی نیز (به طور عمده از طریق مصاحبه ها به دست آمده است) در مورد زمان هایی که گذران آن برای کودکان بسیار دشوار بود و می تواند باعث تحریک احساسات شود، وجود دارد. این زمان ها شامل بازداشت و دوره پس از دستگیری و حضور در دادگاهی است که در آن تصمیم به آزادی با قید وثیقه یا محکومیت صادر شد. دستگیری به طور کلی ناگهانی و غیر منتظره بود و بسیاری از روش های عملیاتی پلیس (مانند ورود اجباری به خانه ها، انجام تحقیقات و شلیک گلوله و تقسیم اعضای خانواده و محدود کردن اطفال به اتاق) می تواند برای کودکان ترسناک و تکان دهنده باشد. کودکان اغلب دستگیر نمی شدند، اما سطح استرس آنها را می شد با روشهای پلیسی حساس، به شدت کاهش داد (جونز و وینینا – ووزنا (ویرایش)، 2013، ص 353). یکی از والدین در بریتانیا فکر کرد که فرزندشان در هنگام دستگیری آنها مصدوم شده بود، زیرا والدین قادر به توضیح آنچه که اتفاق می افتد نیست. بچه ها از ناراحتی خود از گشته شدن وسایل شخصی خود توسط پلیس صحبت می کردند و یا از زمان دستگیری پدر می گفتند. در انگلستان و آلمان، خشم و عصبانیت کودکان و نوجوانان در دوره پس از دستگیری بسیار شدید بود: بعضی از شرکت کنندگان پس از کشف اتهامات علیه والدین شان،بدون کنترل جیغ می کشیدند.
پس از دستگیری، اغلب ابهام و عدم اطمینان در مورد اینکه آیا والدین دستگیرشده زندانی می شوند یا خیر، در عین انتظار کشیدن برای محاکمه و انتظار برای ارجاع پرونده به دادگاه هم می تواند فرزندان و خانواده ها را به وضعیت “ناتوان کننده ای” برساند، خواه والدین در زمان انتظار برای محاکمه در زندان به سر ببرند و خواه خیر. این وضعیت با طولانی تر شدن زمان انتظار می تواند دشوارتر هم بشود؛ طولانی ترین نمونه گزارش شده مربوط به یک خانواده بریتانیایی و سه سال بود. تاخیر در دادرسی می تواند به معنای بازخوانی و تحریک احساساتی باشد که احتمالا ناشی از آن هستند. هنگامی که والدین در انتظار محاکمه در زندان بودند، سطح تماس با فرزندانشان با آنها متفاوت بود و بین کشورهای مختلف متفاوت بود، از بازدید های روزانه برای برخی از کودکان انگلستانی گرفته تا هیچ ارتباطی (شخصی یا تلفنی) برای برخی از کودکان در سوئد، که در صورتی است که اعتقاد بر این باشد که این ارتباط ها ممکن است منجر به دخالت در مورد پرونده شود و یا ممکن است به آن آسیب برساند.
پس از دستگیری، محکومیت نیز زمان به شدت دشواری است، به خصوص اگر کودک در مورد وضعیت آگاه نبود و انتظار نداشت والدینش با یک حکم طولانی مدت مواجه بشود. دیگر زمان های دشوار برای کودکان، جشن هایی مانند روزهای تولد و کریسمس و دیگر موارد مخصوص خانواده است که اغلب والدین زندانی را در کنار خود نمی بینند.
تاثیر والدین زندانی بر تحصیل کودکان در چهار کشور به طور قابل توجهی متفاوت بود. عملکرد مدرسه در میان نیمی از کودکان در آلمان کاهش یافته است، در حالی که در رومانی تاثیرات حداقلی بودند (به جز مواردی که کودکان مجبور به انتقال از منزل به جای دیگری پس از حبس والدین). فقط در انگلستان درصد قابل توجهی (12٪) از کودکان از مدرسه معلق یا اخراج شده بود؛ با این حال، این ممکن است مربوط به نگرش های مدارس نسبت به رفتارها باشد. مسائل مرتبط با مدرسه، مهمترین نیاز دوم برای کودکان سوئدی بود.
گروه بسیار اندکی از کودکان در انگلستان به لحاظ تحصیلی در معرض خطر قرار داشت و این در موارد متعددی به زندان پدر و مادر مربوط بود. داده های مصاحبه نیز نشان می دهد که عملکرد مدرسه برادران و خواهرها به میزان قابل توجهی متفاوت است، که تحت تأثیر رابطه کودکان با والدین زندانی و رشد روانی آنها، و همچنین سن و جنسیت آنها قرار دارد. برای بعضی از این کودکان انتقال به دبیرستان نیز برای آنها مشکل است، اگر چه کودکان که در اینجا در حال مبارزه بودند، شرایط خانوادگی پیچیده تری نسبت به افرادی که موفق به رفتن به مدرسه متوسطه شدند، داشتد.
به نظر می رسد که ارتباطات در مورد زندانی شدن والدین به نحوی ناقص بوده و ممکن است به مشکلات کودک کمک کرده باشد. در آلمان، تقریبا نیمی از والدین مصاحبه شده، مدرسه کودکان شان را درباره حبس خود مطلع نکردند؛ در رومانی اکثریت چنین بود (و بیشتر آنها نیز به فرزندان خود توصیه می کردند که در مورد حبس آنها چیزی به همسالان شان نگویند).
یک مسئله مهم در رومانی، انگلستان و به ویژه آلمان، بدنام شدن کودکان توسط اجتماع بود. این موضوع اغلب باعث می شود کودکانی که در مورد زندانی شدن والدین شان اطلاع دارند، درون گرا بشوند و واقعیت وضعیت خود را در خارج از خانواده با دیگران به اشتراک نگذارند. در حالی که حدود نیمی از کودکان در آلمان با دوستان شان صحبت می کردند، از پیامدهای منفی آن می ترسیدند، اگر چه هیچ یک از آنها گزارشی درباره خصومت و یا سوگیری را مطرح نکرده اند. ترس از آزار و اذیت منجر به تمرکز بر حفظ اسرار و بیشتر شدن استرس شد. رومانی دارای بالاترین درصد فرزندانی است که در مورد وضعیت والدین خود، یا دروغ شنیده بودند یا چیزی نمی دانستند، و توضیحی که درباره غیبت والدین به آنها داده می شد، اغلب این بود که آنها به خارج از کشور رفته اند. دروغ گفتن درباره غیبت والدین منفی نیست: این یکی از رایج ترین استراتژی های انعطاف پذیری است و می توان آن را برای محافظت از تصویر خانوادگی و جلوگیری از فروپاشی کودکان استفاده کرد.
بریتانیا، بیشترین درصد کودکانی را دارد که زورگویی یا قلدری در مدرسه را نتیجه مستقیم حضور والدین شان در زندان می دانستند (15 خوداظهاری (22 درصد)، و 20 مورد بر اساس گزارشات والدین (30 درصد)). چندین مورد دیگر وجود داشت که در آن مشخص نبود که آزار و اذیت صورت گرفته است. در حالی که تنها دو کودک سوئدی (7 درصد) گزارش دادند که چنین رفتاری دارند.
همانطور که انتظار می رفت، سایت اصلی قلدری در مدرسه بود و توسط سایر کودکان انجام می شد. در اغلب موارد، اذیت و آزار، ناشی از عصبانیت اجتماعی ثانویه نسبت به کودکان بود؛ معمولا قلدری به شکل سوءاستفاده عامیانه از طریق لقب بخشیدن به کودکان و استفاده از سخنان طعنه آمیز صورت می گرفت. با این حال، در انگلیس موارد متعددی وجود داشت که در آن قلدری ها به دعواهای فیزیکی افزوده شده بود، که معمولا به عنوان نتیجه عمل انتقام جویانه (کلامی) کودک یک زندانی رخ داده بود و منجر به یک رویارویی فیزیکی شده بود. چند مورد از خشونت جدی تر هم وجود داشت که در آنها، کودک به صورت فیزیکی مود حمله قرار گرفته بود و از همکلاسانش به خاطر جرم والدینش کتک خورده بود. معمولا، کودکان تا اندازه ای مطرود شدن را تجربه می کنند و دوستان خانوادگی و آشنایان دیگر با والدین آنها قطع رابطه می کنند و معمولا، کودکان را در خیابان نادیده می گیرند. در این موارد، احتمال زیادی وجود داشت که هر گونه خصومتی توسط بزرگسالان در برابر بزرگسالان مقابله به مثل شود، اما در مورد کودکان چنین نبود. این به طور کلی منجر به پوشش منفی رسانه های محلی پرونده شد. این امر می تواند نگرانی کودک را برای رفاه والدین خود افزایش دهد و موجب افزایش اضطراب و استرس کودک شود. دوره پس از محکومیت والدین و پخش شدن خبر در میان همگان نیز اغلب به عنوان یک استرس و نگرانی شدید مطرح می شود. در طی چند هفته یا ماه، از دست رفتن وضعیت، بدنامی ها، مطرودشدگی و رد شدن برای خانواده ها می تواند به حداکثر برسد. کودکان همچنین می توانند برخی از دوستان مدرسه را از دست بدهند و توسط دیگران طرد بشوند؛ با این حال، دوستانی که حمایت کننده بودند، منبع مهمی از انعطاف پذیری بودند. در واقع، داشتن چندین دوست نزدیک (و اعضای خانواده) می تواند برخی از اثرات منفی قلدری و بدنامی را از بین ببرد و به کودک اجازه دهد تا با شرایط استرس زا و چالش برانگیز مقابله کند: اکثر کودکان سوئدی چنین کاری انجام داده اند. البته، همه مدارس از فرزندان مورد آزار و اذیت حمایت نمی کردند و بعضی از شواهد در مورد برخی از معلمان در رومانی و انگلیس، احتمالا ناشی از نارسایی کارکنان فردی بود. علاوه بر این، اقلیت کودکانی که اقدام به قلدری در مدرسه می کردند، اثرات انتظارات بین فردی را در مدرسه نشان می دادند، در حالی که بعضی از معلمان، زمانی که می فهمیدند والدین کودک در زندان هستند، انتظارات پایین تری را برای صلاحیت دانش آموزان یا نظم آنها در کلاس درس در نظر می گرفتند.
افراد ذینفع احساس کردند که تغییرات بزرگی در دیدگاه جامعه نسبت به بازداشت شدگان شکل گرفته است، به طوری که کودکان مجبور به تحمل ننگ برای جرایمی نیستند که مرتکب نشده اند.
نگرانی های مالی در همه کشورها موضوع مهمی بود، اما در رومانی بسیار بیشتر بود: “این موضوع در میان خانواده ها بسیار شایع بود که از میان ملاقات با فرد زندانی یا تامین نیازهای اساسی (غذا و لباس) و خرید وسایل مدرسه برای کودکان، مجبور بشوند که یکی را انتخاب بکنند.” (WainainaWoźna، 2013، p.357). مساعدت های مالی و مادی منطقه ای وجود داشت که کودکان رومانی بیشتر خواستار کمک بودند. بر اساس پاسخ به مقیاس کیفیت زندگی WHO، همچنین اثرات بهداشتی فیزیکی نیز در رومانی، عامل ریسک بزرگی برای کودکان بود.
همه کودکان در زندان پدر و مادر تجربه منفی نداشتند: یک چهارم کودکان و یک سوم والدین / مراقب سوئد اثرات خوبی از زندان داشتند. روابط خانوادگی بهبود یافته و برای یک اقلیتی از آنها، روی احساسات شان متمرکز شده بودند، مخصوصا در مواردی که والدین زندانی دچار سوء استفاده مواد یا اعتیاد بودند.
جدول 8: گزارش تاثیرات خوب ناشی از زندانی شدن والدین
شرح
آلمان
رومانی
سوئد
انگلستان
٪ اثرات خوب (گزارش شده توسط کودک)
18.7
پرسیده نشد
25.6
9.8
٪ اثرات خوب (گزارش شده توسط والدین / مراقب)
24.1
19.1
33.3
15.6
در حالی که تعداد قابل توجهی از کودکان به نظر می رسید که کاملا انعطاف پذیر هستند، لازم است تاکید شود که همه کودکان دچار آشفتگی شدید شده اند. به نظر می رسد که بسیاری از این گروه از کودکان روابط والدین با والدین خود رابطه مثبت داشتند و ارتباط والدین زندانی با آنها رابطه ای مثبت داشت و حکم والدین آنها به اندازه کافی کوتاه بود که می شد که فرصت ازسرگیری رابطه آنها پس از آزاد شدن را پیش بینی کرد. به عنوان مثال شش خانواده در این موقعیت خود را فقط به عنوان “خانواده های عادی” با یک دوره دشواری می نامیدند که با حمایت خانواده و دوستان شان توانست با شرایط دشواری مقابله کنند. برای دیگران، یک دوره از اختلال یا بحران شناسایی شد که به دنبال آن یک بهبود تدریجی بود که در آن، همه چیز به حالت عادی بازگشته است.
6.3 نتایج: ارتباط با والدین زندانی
ثابت شده است که حفظ روابط خانوادگی در حین زندان موجب کاهش احتمال ارتکاب مجدد جرم شده است؛ تحقیق COPING نشان داد که معکوس آن نیز صادق است، در حالی که کودکان اگر روابط قوی با والدین خود داشته باشند، دارای بهترین شانس ها خواهند بود. شواهد حاصل از داده های مصاحبه نشان دهنده اهمیت روابط والدین و کیفیت مراقبت از کودکان برای ایجاد مقاومت در برابر کودکان است. این مورد برای زندانی شدن پدر و مادر یکسان بود. حفظ تماس تنها زمانی کار می کند که هر دو طرف مایل باشند در تماس باشند (اگرچه حمایت از کودکان و والدین توسط داوطلبان و متخصصان آموزش دیده روانشناختی می تواند در بعضی موارد بر این غفلت غلبه کند).
برخی از کودکان در رومانی و آلمان یک تصویر غیر واقعی و ایده آل از والدین زندانی برای خود ایجاد کردند. این اغلب بر روابط با پدر و مادر / مراقب حاضر تاثیر می گذارد و این بدان معنی است که مشکلات عاطفی و رفتاری بین والدین و کودکان در خانه بروز می کند. در انگلستان، آسیب پذیری کودکان می تواند بالاتر باشد در حالی که رابطه والدینشان با شدت و یا عدم توازن مواجه می شود.
یک روش مهم برای حفظ تماس، بازدید شخصی است. اکثریت اطفال در همه کشورها با والدین خود در زندان ملاقات کرده اند: 81.5٪ در آلمان، 87.9٪ در رومانی، 75.9٪ در سوئد و 92.9٪ در انگلستان. موانع برای ملاقات در همه کشورها شامل فاصله سفر (به ویژه در رومانی و سپس در سوئد، ولی آلمان و انگلیس کوتاه ترین فاصله را داشتند) و هزینه های مالی بالا برای انجام سفر بود. کیفیت ملاقات ها هم به خاطر ویژگی هایی مانند طول سفر، حفظ حریم خصوصی و امکان تماس فیزیکی که توسط رژیم زندان در کشور اعمال شده است، و طبقه بندی امنیتی زندان های فردی، به شدت با هم متفاوت است. همانطور که در Robertson et al 2012 در ص ۱۰۴ گزارش شده است:
با این حال، ذینفعان گزارش می دهند که تغییرات نسبتا کوچک، از قبیل نصب تصاویری روی دیوار، رنگ آمیزی دیوارها با رنگ های روشن و ارائه اسباب بازی یا مجلات، می تواند تفاوت زیادی را در تجربه کودکان از بازدید از زندان ایجاد کند و باعث شود که کودکان آرام تر و راحت تر شوند و همچنین برخورد مثبت تری در مورد بازگشت به زندان در دفعات بعدی داشته باشند. ملاقات های خاص مدت کمی بعد از زندان می تواند به برطرف شدن ترس کودکان کمک کند، در حالی که ملاقات کودکان با والدین در اتاق های خانوادگی خاص آنها را از سایر زندانیان دور کنند، می توانند ملاقات ها را برای آنها دلپذیرتر کند. کودکان همچنین می توانند به همراه کارکنان سازمان های غیردولتی یا داوطلبان و یا اگر کودکان در نهادهای دولتی زندگی می کنند، همراه با یکی از کارکنان همان موسسه، در این ملاقات حضور یابند. همه این همراهان می توانند حمایت های عاطفی و عملی را بخصوص در ارتباط با ترس آنها و نحوه برخورد با زندانی شدن والدین شان ارائه دهند.
در زندان، میزان تماس با والدین، هم از نظر بازدید و هم از نظر تماس غیر مستقیم (به طور عمده از طریق نامه ها و تماس تلفنی) به شدت با هم متفاوت است. تجارب کودکان از زندان به میزان قابل توجهی با توجه به سطح امنیتی متفاوت بود، کودکان سوئدی و انگلیس اذعان می کردند که هر چقدر که شرایط امنیتی زندان کاهش می یافت، محیط آن کمتر تهدیدآمیز بود و آزادی بیشتری به آنها داده شد. در نتیجه، ثابت شد که تمهیدات امنیتی کمتر، برای ارتقای سطح کیفی تعاملات بین فرزندان و والدین زندانی بهتر است. (Jones and Wainaina-Woźna (eds. 2013)، p361).
زندانیان در انگلستان و ولز (بریتانیا) به طور استاندارد، ملاقات های دو ساعته و چهار ساعته در یک ماه داشتند. تماس های تلفنی مجاز است، اما زندانی ها باید کارت های تلفن را با بودجه خود خریداری کنند. سیاست های عدالت کیفری آلمان، اولویت دادن به توانبخشی و زندانیان، از جمله افرادی که به جرم های جدی محکوم شده اند، شامل حق مرخصی رفتن زندانیان و گذراندن تعطیلات در خانه است. سیاست های دولت از روابط خانوادگی زندانیان حمایت می کند، اگرچه تفاوت های قابل توجهی بین شانزده ایالت آلمان وجود دارد. سیستم زندان های رومانی اجازه می دهد تا به صورت ماهانه و با توجه به سطح امنیتی، ملاقات هایی انجام بشود. به عنوان مثال، افرادی که به زندان هایی با حداکثر سطح امنیتی محکوم می شوند، دو بار در ماه مجاز به ملاقات هستند و تنها دو نفر را می توانند ملاقات کنند و برقراری هرگونه تماس فیزیکی با آنها ممنوع است. با این وجود، در زندان های رومانیایی هیچ امکانات و مقررات کودکانه ای وجود ندارد: مقامات اعلام کرده اند که زندان یک محیط خصمانه و فاقد امکانات لازم برای برگزاری جلسات خانوادگی است. کشورهای دیگر شامل برنامه های درون زندان و مداخلاتی برای کودکان و خانواده ها هستند که در بخش بعدی توضیح داده می شوند.
همچنین ارتباط غیرمستقیم وجود دارد. این موضوع در بریتانیا بسیار مهم بود؛ اکثریت قریب به اتفاق کودکان مورد بررسی (95.9٪) تماس هایی با والدین زندانی خود داشتند، و اغلب با تماس تلفنی (179 کودک)، ایمیل یا نامه (159 کودک) ارتباط برقرار می شد. با این حال، در حالی که 90٪ از کودکان در سوئد و انگلستان تماس تلفنی با والدین خود در زندان دارند، این کار در آلمان بسیار محدود است. در حقیقت، اهمیت تماس تلفنی به شکلی به شدت به ویژه در انگلیس اتفاق می افتد: ارتباط منظم با تلفن برای ارتقاء رابطه والدین کودک و زندانی و همچنین حمایت از مشارکت مستمر والدین زندانی در تربیت فرزندان آنها در این کشور مهم است. تماس های اولیه تلفنی نه تنها باعث می شد که کودک اطمینان یابد که والدینش، در وضعیتی امن و خوب به سر می برند، بلکه همچنین به وضعیت روحی کودک در زمان از دست دادن والدینش کمک می کرد که عامل مهمی در انعطاف پذیری مداوم آنها بود. به طور کلی، شواهد حاصل از مصاحبه ها نشان داد اهمیت روابط والدین و کیفیت مراقبت به ایجاد اطمینان در کودک کمک می کند. این مورد در هر دو حالت زندانی شدن مادران یا پدران کمک می کند.
پرسشنامه ها و مصاحبه های دقیق و عمیق، نقش حیاتی والدین غیر زندانی را از نظر حمایت عملی و عاطفی کودک، و همچنین نقش آنها در تسهیل ارتباط بین کودک و والد زندانی مشخص می کند. رابطه بین والدین زندانی و والدین / مراقبان غیر زندانی بسیار مهم است؛ زمانی که پدر و مادر غیرزندانی از ملاقات با زندانی سرباز می زنند، این می تواند به این معنی باشد که بچه ها نیز به ملاقات نمی روند، زیرا بسیاری از زندان ها حضور یک بزرگسال را در کنار کودک الزامی می دانند. برعکس، هنگامی که والدین / مراقب غیرزندانی در زندان متعهد به حفظ رابطه با والدین زندانی شده اند، می توانند کودک را حتی زمانی که او از این کار اجتناب می کند، به ملاقات زندانی بیاورد. یک قاعده کلی وجود دارد که اگر والدین / مراقبان غیر زندانی در رابطه با فرزند و والد زندانی با هم رابطه خوبی داشته باشند، احتمال دارد رابطه والدین زندانی شده با فرزندان حفظ شود.
6.4 نتایج: اثرات مثبت و مداخلات
تعداد و اثربخشی مداخلات در بین کشورها و درون کشورها متفاوت بود. بسیاری از مداخلات مبتنی بر جامعه، مداخلاتی کوچک و محلی بودند، در حالی که مداخلات زندان محور اغلب در یک زندان واحد عمل می کردند. سرویس ها می توانند اطلاعات، مشاوره و حمایت عملی خانواده های زندانیان را فراهم کنند.
COPING دریافتند که تقریبا 57٪ از زندان ها در هر چهار کشور مورد بررسی، مداخلات ویژه ای را برای کودکان و خانواده ها در نظر گرفته اند که بر روابط خانوادگی متمرکز شده اند، 47٪ در مورد زندانی شدن والدین و 34٪ در مورد مسائل بهداشت روانی است. آلمان دارای طیف گسترده ای از مداخلات مبتنی بر جامعه برای کودکان زندانیان و خانواده هایشان است: از جمله خدمات مشاوره، ارائه خدمات به جوانان و پشتیبانی روان درمانی. اینها، و همچنین تشکیل گروه های کودک / پدر زندانی شده، به شدت توسط خانواده های شرکت کننده در تحقیق مورد توجه قرار گرفتند. با این حال، این مطالعه نشان داد که مداخلات مبتنی بر جامعه و زندان در حال حاضر در سوئد برای تقویت انعطاف پذیری کودکان در هنگام زندانی شدن والدین کافی نیست، حتی اگر بیش از 80 درصد کودکان سوئدی نوعی کمک دریافت کنند: یک سوم از همه کودکان سوئدی به کمک بیشتری نیاز دارند.
حوزه ای که به شدت مشکل ساز بود، زمانبندی حمایت از کودکان بود که با زنجیره رویدادهای مربوط به زندانی شدن والدین سازگاری نداشت: تمایل به اطلاعات در مورد داشتن یک والد / مراقب در زندان و پشتیبانی موجود برای کودکان، مهمترین میل در میان کودکان آلمانی بود. برای اینکه کودک بتواند با وضعیت بهتر مقابله کند، شاید خیلی بهتر باشد که اولین ملاقات با پدر و مادر در مدت کوتاهی پس از بازداشت رخ دهد – والدین / مراقبان، دوره های پس از دستگیری و پس از آزادی را به عنوان زمان هایی نام برده اند که به بیشترین پشتیبانی نیاز دارند.
منابع حمایت های اقتصادی و شخصی / عاطفی عمدتا، اعضای خانواده هستند (مادربزرگ / پدرربزرگ، افرادی هستند که به ویژه در رومانی به آنها اشاره می شود). مراقبت از کودکان توسط مادران، پدربزرگ و مادربزرگ، و خواهرها و برادرها، عامل اصلی محافظت در آلمان بود. خانواده های بزرگ نیز نقش مهمی در روند انعطاف پذیری کودکان رومانی ایفا می کنند. با این حال، مادران غیر زندانی در آلمان همواره وقت کافی برای حمایت از کودکان خود از لحاظ احساسی ندارند: آنها همیشه در حال “به چالش کشیدن و تمرکز بر مسائل عملی” هستند.
پس از خانواده، کودکان به احتمال زیاد بیشتر از هر کس دیگری به معلمان یا افراد دیگر در مدرسه اعتماد دارند. علاوه بر این، اطلاعات حاصل از مصاحبه قویا نشان داد که اکثریت مدارس در آلمان، سوئد و انگلستان سهم مهمی را در تأمین اطمینان والدین و مراقبین و حفظ روحیه و اعتماد به نفس فرزندان ایفا می کنند. این توانایی برای کمک در صورتی می تواند دچار اختلال شود که والدین / مراقبین به طور آشکارا با کارکنان مدرسه در این خصوص صحبت نکرده باشند. بعضی از کودکان به چند معلم (صرفنظر از این که والدین مدرسه را مطلع کرده باشند) اعتماد داشتند و درباره مشکلات شان با آنها صحبت می کردند و همچنین به مدرسه اجازه دهند تا با توجه به مشکلات شان، تصمیم بگیرند.
داده های مصاحبه از سوئد و بریتانیا نشان داد که اکثریت مدارس، منبع مهمی برای حمایت از بسیاری از کودکان هستند و می توانند توانایی آنها را برای انعطاف پذیری ایجاد کنند. این مورد در مورد مدارس ابتدایی و متوسطه، مدارس ویژه و مدارس خصوصی صدق می کرد، هرچند به طرز شگفت انگیزی تنها زمانی که آنها در مورد زندان رفتن والدین اطلاعات داشتند می توانستند عملکرد موثری داشته باشند. کارکنان مدارس می توانند با والدین همکاری کنند و مانع از هر گونه اذیت و آزار نامناسب برای کودکان بشوند. بسیاری از کودکان برای حمایت کارمندی که به وی اعتماد داشتند، ارزش قایل بودند و می توانستند به او اعتماد کنند: کودکان کم سن و سال تر در سوئد عمدتا به معلم کلاس خود گرایش داشتند، در حالی که کودکان بزرگتر از مشاور مدرسه حمایت دریافت می کردند. دختران در بریتانیا تمایل بیشتری داشتند که نسبت به تجربیات خود درباره دریافت پشتیبانی احساسی از کارکنان مدرسه به صورت آگاهانه تر صحبت کنند، در حالی که پسرها تمایل کمتری به این صحبت ها داشتند، اما ارزش یکسانی برای این گونه حمایت های دریافت شده قائل بودند. نمونه هایی از این قبیل مدارسی هستند که به کودکان کمک می کند آرامش و رفتار خوبی داشته باشند و همچنین حمایت عاطفی مداوم دریافت کنند. مدارس همچنین می توانند بر اهمیت موفقیت تحصیلی (انجام تکالیف، حضور در کلاس ها و جهت گیری کار) تأکید کنند. تصویر کلی در چهار کشور این بود که برای اکثر دانش آموزان پیشرفت تحصیلی به شدت تحت تاثیر شرایط زندان قرار نگرفته بود و این واقعیت که بسیاری از کودکان به خوبی در مدرسه موفق به انجام وظایف خود شدند، انعطاف پذیری آنها را نشان دادند.
یکی از واکنش هایی که در همه کشورها مثبت بود، برقراری ارتباط با کودک با اطمینان (و مناسب سن و سال آنها) در ارتباط با وضعیت و انتظارات از وی بود. این امر به کودکان، هنگامی که مراحل مختلف این فرایند به یک واقعیت تبدیل می شد، کمک کرد. علاوه بر این، کودکانی که تصمیم گرفته بودند در مورد والدین زندانی خود با دوستان شان صحبت کنند، عملکرد خوبی داشتند؛ بحث باز به کودکان کمک کرد تا موقعیت خود را مدیریت کنند؛ و پدر و مادرهایی که به طور آشکار با مدرسه ها صحبت می کردند، پاسخ های متقاعد کننده ای دریافت کردند. داشتن یک رابطه مثبت بین کودکان و کارکنان مدرسه هنگام بحث در مورد حبس والدین به نظر می رسد که به عنوان یک عامل محافظ در برابر مشکلات رفتاری عمل می کند. در واقع، یکی از یافته های کلیدی تحقیق COPING، ایده “انعطاف پذیری جامعه”، اهمیت سیستم های پشتیبانی اجتماعی، به ویژه مدرسان، معلمان و حمایت همسالان برای کودکان را برجسته می کند.
7. توضیحات
تصویر کلی از تحقیق COPING این است که زندانی شدن والدین می تواند اثرات نامطلوب برای کودکان در تعدادی از مناطق داشته باشد، اما این تأثیر را می توان با حمایت رسمی و (اغلب) حمایت غیر رسمی و مداخلات کاهش داد. این یافته ها، تجربه سازمان های غیر دولتی در این کشورها و سایر کشورها را نشان می دهد و همچنین تحقیقات قبلی را تقویت می کند و این اطمینان را به ارمغان می آورد که برای بسیاری از کودکانی که والدین زندانی دارند، اثرات بهداشتی قابل اندازه گیری وجود دارد و این درک را تقویت می کند که برای کودکان بهترین شانس برای انعطاف پذیری در تجربه زندان های والدین زمانی رخ می دهد که: پدر و مادر دارای توانایی قوی و احساسی باشند؛ حمایت توسط مدارس وجود داشته باشد؛ امکان برقراری ارتباط خوب با والدین زندانی خود وجود داشته باشد؛ ورود به جامعه در مقیاس بزرگ برای شان امکان پذیر باشد؛ و نیازهای آنها در تمام مراحل این روند در نظر گرفته شده باشد.
یکی از ارزشمندترین بخش تحقیق COPING، تعداد زیاد شرکت کنندگان در مقایسه با اکثر مطالعات پیشین در مورد کودکان زندانیان (به این ترتیب، تقویت آماری) و تعبیه چهار پرسشنامه سلامت روان و سلامت روان در بررسی ها است. این یک گزارش کمّی از سلامتی کودکان است (اصطلاحی که در اینجا شامل سلامت روان، عزت نفس و کیفیت زندگی می شود که توسط سایر مطالعات نیز در نظر گرفته شده است)، و نیز امکان مقایسه با گروه های دیگری که این مطالعات را انجام داده اند، فراهم می کند. چنین مقایسه هایی، شواهدی از تأثیرگذاری والدین زندانی، جدا از عوامل دیگر، را نشان می دهد و می تواند به این معنی باشد که عوامل خطر برای سلامت روحی و سلامتی در آینده می توانند شناسایی شوند. به عنوان مثال، در حالی که تنها چند کودک در انگلیس پایین ترین سطح نمره خود را برای مقیاس عزت نفس روزنبرگ (2.7٪، 6 = n) داشتند، چنین نمراتی مهم هستند، زیرا عزت نفس پایین عامل خطر غیر اختصاصی برای سلامتی ذهن و درگیری در توسعه طیف وسیعی از مشکلات درونی و بیرونی است.
با این وجود، هنگام برخورد با چنین فاکتورهای خطر مهم است تا احتمال و همچنین گستره ای از امکانات را در نظر بگیریم. بنابراین، با توجه به مثال فوق، ما باید به یاد داشته باشیم که اکثریت نمونه سطوح بالاتر یا متوسطی از اعتماد به نفس را در بر میگیرد که به کودکان زندانیان در مذاکره و زنده ماندن از طریق تجربیات زندانی شدن والدین کمک می کند و به آنها اجازه می دهد پیشرفت کنند و به راحتی به یک زندگی بالغ بارور دست بیابند.
یکی از یافته های واضح این تحقیق، اهمیت دادن به والدین قوی و دارای احساس عاطفی قدرتمند برای کودکان، در داخل و خارج از زندان بود. با توجه به اهمیت نقش آنها در کمک به کودک، به نظر می رسد که حمایت های اضافی برای والدین / مراقبان غیر زندانی (از جمله حمایت های عملی و احساسی) به فرزندان و ایجاد انعطاف پذیری آنها کمک می کند.
علاوه بر این، باید از والدین زندانی در ایجاد یا حفظ رابطه با فرزندان خود، به ویژه برای تقویت وابستگی که اغلب ضعیف تر از زمانی است که پدر و مادر زندانی نشده اند (Poehlmann 2005)، بلکه همچنین (از دیدگاه پیشگیری از جرم) به خاطر تاثیری که پیوندهای خوب خانواده برای کاهش احتمال ارتکاب مجدد جرم دارند، حمایت بشود. گروه های حامی والدین زندانی، مانند آنهایی که توسط سازمان غیر دولتی Relais Enfants در فرانسه ارائه شده است، و جلسات آموزشی والدین در کرواسی، نمونه هایی از طرح هایی هستند که به کاهش اثرات زندان کمک کند (گافمن 1961). کمک به والدین برای برقراری ارتباط با اطفال در زمان زندانی شدن به آنها کمک می کند تا آنها و فرزندان شان، زندان را بهتر کنند.
با این حال، تماس با والدین زندانی می تواند به صورت سیستماتیک با موانعی روبرو بشود، مانند عدم دسترسی مناسب به امکانات. اگر چنین امکانات و سایر سیستم های کودکانه وجود دارد (و به نظر می رسد که محل ملاقات های زندانی ها، منطقه ای است که بیشترین نوآوری ها را باید داشته باشد)، این ملاقات ها اغلب تنها در یک یا چند زندان اتفاق می افتد. اغلب آنها وابسته به مشارکت مداوم یک کارمند مربوطه یا سازمان غیردولتی می باشند. این بدیهی است که پایداری آنها مورد شک است، زیرا خروج حتی یک فرد کلیدی می تواند موجب سقوط برنامه های مثبت شود. یکی از توصیه های ذینفعان این بود که بیشتر سازمان هایی که از کودکان زندانیان حمایت می کنند، کمک بیشتری به این موضوع بکنند. با این حال، لازم است تلاش هایی برای به اشتراک گذاشتن تمرین خوب بین زندان ها و درونیات آن ها و همچنین آموزش همه اعضای کارکنان صورت گیرد. حتی وقتی که امکانات در دسترس کودکان مناسب است، نگرش کارکنان (به مواردی مانند اینکه کارکنان لبخند بزنند) می توانند تفاوت هایی را در مورد اینکه آیا کودکان یک تجربه مثبت یا منفی را تجربه می کنند، ایجاد کند (Robertson 2012، p.35) .
به عنوان نمونه هایی که در کشورهای COPING شرح داده شده است، نوآوری ها در ملاقات های مثبت شامل اتاق های ملاقات خصوصی در نروژ (جایی که خانواده بدون بازدید کننده یا محافظان حضور داشته باشد)، و فرصت های بازی و خلاقیت (مانند نمایش های عروسکی و نقاشی) در برخی از زندان های ایتالیا و بلژیک است. یک مزیت عمده این شرایط کودکانه این است که کودکان اغلب آرامتر هستند و می توانند به جای ترس از زندان، بیشتر بر ارتباط با والدین خود تمرکز کنند. نوآوری های اخیر در رابطه با تماس های غیر مستقیم شامل استفاده از فناوری اطلاعات می شود تا کودکان بتوانند بلافاصله بعد از زندانی شدن والدین خود، در مورد رویدادهای معنی دار با استفاده از رسانه هایی مانند اسکایپ در جمهوری چک و اورگان (ایالات متحده آمریکا) آگاه بشوند و همچنین محدودیت استفاده از تلفن همراه توسط زندانیان در برخی از زندان های انگلستان و اسلوونی نیز از همین نمونه است. با توجه به ارزشی که بسیاری از کودکان مورد بررسی / مصاحبه برای تماس های منظم با والدین شان قائل بودند و نسبت فزاینده ارتباط آنها که به صورت دیجیتالی انجام می شود، انتظار می رفت که چنین نوآوری هایی مفید باشد.
در خارج از خانواده، مهمترین مؤسسه در زندگی کودکان، مدرسه ای است که نقش های متعددی را بازی می کند. این سایت بزرگسالان و کودکان است که می تواند کودکان زندانیان را حمایت کند یا از هم فروبپاشد، و نقش آموزشی رسمی آن می تواند هم کوتاه مدت (از لحاظ تمرکز برای کودکان) و هم بلند مدت (از لحاظ امکانات بهبود اشتغال و درآمد) باشد. مزایای عملکرد مدرسه برای کودکان نشان می دهد شواهد مهمی در مورد انعطاف پذیری آنها وجود دارد. عملکرد آنها به احتمال زیاد به شکوفایی توانایی های فکری، انگیزشی و تعهدشان نسبت به کار مدرسه آنها کمک می کند. یک رویداد ناگهانی و به طور بالقوه آسیب پذیر مانند بازداشت والدین و حبس، احتمالا موجب رکود در عملکرد کودکان در مدرسه می شود. این ممکن است در صورتی موقتی باشد که بچه ها با شرایط تغییرشان سازگار شوند و در صورت نیاز مورد حمایت قرار گیرند (Jones and Wainaina-Woźna (eds.)، 2013، ص 341).
معلمان مدرسه برای واکنش نشان دادن به آنچه که کودکانشان در حال تجربه هستند، بهتر است که مجهز به ارائه پشتیبانی هایی بشوند. نمونه هایی از جمله برنامه ای است که توسط سازمان غیردولتی خانواده های خارج از کشور در اسکاتلند اجرا می شود که آگاهی در میان معلمان و فعالیت های FFP نروژ را افزایش می دهد. خارج از خانواده، تمرکز بر روی تجربه مدرسه ممکن است مکانی پرسود برای تمرکز تجزیه و تحلیل و حمایت از کودکان زندانیان بسازد که به این دلیل است که کودکان بخش های طولانی زندگی خود را در مدرسه صرف می کنند و نیز این واقعیت است که معلمان، از بزرگسالان خارج از خانواده هستند که کودکان بیشترین وقت خود را با آنها صرف کرده و (احتمالا در نتیجه) احساس راحتی با آنها می کنند.
فراتر از این مؤسسات، نهادهای بسیار دیگری نیز با بچه های زندانیان ارتباط برقرار می کنند. یک مشکل کلیدی، آگاهی کمتر نسبت به کودکان زندانی است، به ویژه در میان متخصصان سیستم عدالت کیفری، که اغلب می توانند تمرکز محدودی بر مظنون / مجرم داشته باشند و در مورد تاثیرات گسترده تصمیمات خود فکر نکنند. آگاه کردن موسسات از وجود این کودکان می تواند شرایط را تغییر بدهد: پس از مشورت، ذینفعان در سوئد ایده هایی برای برقراری تماس با والدین بازداشت شده داشتند، و از تمرکز کودک در زمان بازدید از والدین زندانی شروع شد. در رومانی، مجموعه ای از نتیجه گیری های مربوط به بهبود رویه های مربوط به بازدید از کودکان در زندان، فضای مناسب برای جلسات والدین و کودکان و توسعه خدمات پشتیبانی وجود داشت – همه آنها مبتنی بر زندان نیستند (فعالیت های مشاوره، توسعه شخصی، فعالیت های اوقات فراغت، حمایت از مواد و غیره) و مربوط به ملاقات کودکان با والدین در زندان است. به طور کلی، پیشنهادی برای بهبود وضعیت کیفی زندانی ها به طور سیستماتیک وجود دارد. که به طور کلی روی توجه به همه کودکان از سوی همه مسئولان و تغییر قوانین و مقررات و یا دادن مسئولیت شخصی برای حمایت از کودکان، نظیر ملاقات های دوستانه بین کودکان و والدین در زندان، می شود. نمونه مسلط از توجه به کودکان، قضاوت اساسی S علیه M (2007) است که در دادگاه قانون اساسی آفریقای جنوبی اجرا می شود. در آنجا، دادگاه تصریح کرد که هنگام محکوم کردن والدین، منافع کودک باید در نظر گرفته می شود (صرف نظر از اینکه آیا احکام زندان یا غیر زندان باید در نظر گرفته می شود). “اگر حبس ممکن است به کودک آسیب برساند، پس مقیاس ها باید به نفع یک حکم در نظر گرفته بشود مگر این که به قدری جدی باشد که به طور کامل، نامناسب باشد” (رابرتسون 2012، ص 15). در دادگاه، Justice Albie Sachs گفت:
هر کودکی شایستگی خود را دارد. اگر یک کودک به طور قانون مند به عنوان فردی با شخصیت متمایز تصور می شود و نه صرفا به عنوان یک بالغ مینیاتور که در انتظار رسیدن به اندازه کامل باشد، او را نمی توان به عنوان یک شعبه از والدین خود در نظر گرفت و کورکورانه او را به سمت شنا یا غرق شدن به همراه آنها سوق داد. گناهان و آسیب های پدران و مادران نباید روی فرزندان آنها انعکاس یابد.
(S v M [2007] ZACC 18، در بند 18).
گاهی اوقات، هر چند به طور فزاینده، قوانین و نه قضاوت های دادگاه، شامل مقرراتی برای کودکان زندانیان می شود، خواه به والدینی که محکوم به زندان شده اند تا محکومیت خود را به صورت پیوسته بگذرانند تا تداوم مراقبت از کودکان (مصر و اسلوونی) را تضمین کنند، خواه اهمیت خاصی برای “حق دسترسی کودک به والدین خود در طول اجرای مجازات” و اطمینان از “انجام ملاقات در یک اتاق طراحی شده برای این منظور” (نروژ)، قائل باشند. فرانسه در حال توسعه سیاست های ملی برای کودکان والدین زندانی است و در حال حاضر، دادگاه را ملزم می کند که احکام جایگزینی را برای مردان و زنانی که تنها سرپرستان کودکان زیر 16 سال هستند، در نظر بگیرند.
به غیر از اینکه بزرگسالان بیشتر از وضعیت کودکان خود آگاه می شوند، احتمال دارد که فرزندان خود را در تصمیم گیری نیز دخالت دهند. چنین رویکردی بخشی از طراحی پژوهشی خود مطالعه COPING بود. همچنین با مسئولیت بخشیدن به کودکان، مشارکت آنها نیز می تواند به تصمیمات بهتر منجر شود، زیرا ممکن است بتوانند راه حل ها و نقص های احتمالی را شناسایی کنند. در نروژ، گروه های مشاوره ای از جوانان با یک والد در زندان، به منظور توصیف نیازهای آنها، مشاوره و پیشنهادات و مشارکت در گزارش سایه سازمان ملل متحد در مورد حقوق کودک مورد مشورت قرار گرفتند. Relais Enfants Parents Romand در سوئیس، تلاش می کند تا مسئولیت و نقش میانجیگرانه کودکان را در زمان جلسات حمایتی تقویت کند و برای این کار، به کودک اجازه می دهند تا بازی و جلسه را هدایت کند، نه این که آنها را وادارد که از دنیای بازی خیالی خود خارج شده و با ایده ها و واقعیت های بالقوه بزرگسالان روبرو بشود. این رویکرد تعاملی، ویژگی های طرح های مشابهی دارد که در لوکزامبورگ، بلژیک، فرانسه و ایتالیا اجرا می شوند. بچه های سوئدی گروه “۱۰ آرزو” را تشکیل داده اند که متشکل از چیزهایی است که آنها می خواهند به صورت متفاوت انجام بدهند (مانند تلفن زدن به زندان، صبر کردن برای تماس با والدین): این طرح در سازمان ملل متحد در ژنو در سال 2010 ارائه شد.
درست است که تمام ذینفعان می توانند تغییراتی را برای حمایت از این کودکان انجام دهند، و به آنها کمک می کند تا احساسات درونی که John Bowlby آن را “پایه امنیت” در جهان می نامد، به دست بیاورند (Bowlby 1973b)، اما این موضوع حاکی از آن است که حتی در مواردی که پشتیبانی در دسترس است، پیشتیبانی ها همیشه هم در کارآمدترین روش ممکن ارائه نمی شود. یکی از نگرانی های مهم این بود که مداخلات ربطی به زمان هایی که کودکان نیاز بیشتری به پیشتیبانی دارند، مانند دوران پس از بازداشت، ندارد. کسانی که چنین حمایتی را ارائه می دهند، باید از نتایج COPING و مطالعات دیگر یاد بگیرند تا مداخلات خود را با توجه به زمانبنهدی مناسب، ارائه بدهند.
در یک پرونده خاص دستگیری، تحقیقی از ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که کودکان می توانند خشونت را نه تنها در طی دستگیری والدین، بلکه حتی پس از دستگیری والدین، تجربه کنند. یک مطالعه نشان داد که فرزندان بیش از 75 درصد از زنان زندانی در کارولینای جنوبی (ایاالت متحده)، شاهد خشونت خانگی و یا قربانی خشونت فیزیکی و جنسی بودند (DeHart and Altshuler 2009)؛ احتمالا 20 تا 80 درصد این کودکان احتمالا شاهد دستگیری پدر و مادرشان بوده اند (Dettlaff 2009). با توجه به این که بازداشت اغلب اوقات باعث استرس کودکان می شود، اما می تواند به طور قابل ملاحظه ای کاهش یابد (Jones and Wainina-Woźna (eds.)، 2013، ص 353)، این کار با توسعه پروتکل های دقیق در مورد دستگیری های مناسب در حضور کودک است. این پروتکل هایی که در مکان هایی از جمله سان فرانسیسکو (ایالات متحده آمریکا)، لهستان و دانمارک وجود دارد، نحوه برخورد با کودکان در هنگام دستگیری را شرح می دهند، و شامل مواردی مانند توضیح دادن آنچه اتفاق می افتد، و نگه داشتن بچه ها در اتاق دیگر، برای جلوگیری از دیدن دستبندهای پدر و مادرشان است. اگر و زمانی که نیروهای پلیس پروتکل های مشابهی را ایجاد می کنند، آنها باید نه تنها کار خوب را در نظر بگیرند، بلکه باید تحقیقی در مورد تاثیر بازداشت والدین در مورد کودکان انجام دهند.
مسئله دیگری که بر تأمین حمایت از کودکان تأثیر می گذارد، معلومات ناقص درباره کسانی است که تحت حبس والدین قرار دارند. مطالعه COPING، دشواری کسب اطلاعات در مورد درصد دقیق کودکان دارای والدین زندانی در هر کشور را ثابت می کند. تعداد اندکی از کشورها وضعیت والدین زندانیان را ثبت می کنند و تعداد واقعی کودکانی که در این شرایط به سر می برند، ناشناخته است. کشورهایی که اطلاعات را ثبت می کنند، اغلب اطلاعات را ساماندهی نمیکنند، این موضوع را خود والدین گزارش می دهند، برخی از آنها احتیاط می کنند که مبادا فرزندشان از آنها گرفته بشود. اگر ثبت این اطلاعات اجباری بود، نه تنها برای تعیین اندازه جمعیت کودکان زندانی کمک می کرد، بلکه همچنین به آن معنی است که کسانی که اطلاعات را ثبت می کنند، به وجود کودکان و به طور بالقوه به نیازهای آنها حساس خواهند شد.
لازم به ذکر است که مطالعه COPING که اکثر این فصل به آن می پردازد، به کودکانی که والدینشان از زندان آزاد شده اند – علیرغم اهمیت این بازه زمانی – نمی پردازد. بنابراین، تاثیرات درازمدت مداخلات را تنها می تواند با این فرض پیش بینی کرد که مداخلات که تاثیر مثبتی بر روی کودکان در دوران زندانی شدن والدین داشته باشند، و به آن ها کمک می کند تا انعطاف پذیری آنها در بلندمدت حفظ شود یا حداقل به آن آسیب نرسانند.
8. نتیجه گیری
کودکانی که والدین زندانی دارند، به آرامی برچسب های خود را تحت عناوین “نامرئی” و “فراموش شده” کنار می زنند. آگاهی آکادمیک و سازمان های غیردولتی از آنها در حال رشد است و کودکانی که در معرض زندانی شدن والدین شان قرار دارند، در لیست کودکان و نوجوانان آسیب پذیر می گنجند. این آگاهی رو به رشد به نوبه خود منجر به درک بیشتر خطرات زندانی شدن والدین برای رفاه آینده فرزندان و اثربخشی پاسخ های خاص و مداخلات می شود.
مطالعه COPING در خصوص کودکان والدین زندانی در آلمان، رومانی، سوئد و انگلستان به دو دلیل، قابل توجه است. اولا، اندازه بزرگ جمعیت مورد بررسی به این معنی است که اثرات و اثربخشی مداخلات با برخی از درجه اطمینان آماری مورد مطالعه قرار می گیرد. ثانیا، تمرکز بر سلامت روان و رفاه است، به این معنی است که تاکید کمی بر تأثیرات مداخلات است (آنچه که آنها انجام می دادند) و بیشتر بر نتایج آنها تاکید شده است (چگونگی ایجاد احساسات کودکان). به ویژه یافته های آن مربوط به این واقعیت است که آنها، به عنوان یک جمعیت، بیشتر از همسالانشان از بیماری های روانی رنج می برند، و اهمیت والدین / مراقبان غیر زندانی و حمایت اصلی که می تواند از مدارس دریافت شود، بسیار زیاد است.
به نظر می رسد که این موضوع برای فصل های آکادمیک تبدیل به یک کلیشه شده است که تحقیق بیشتری در مورد مسئله ای که به تازگی شرح داده شده انجام بدهد، اما در این مورد علت بیشتری نسبت به همیشه برای این کار وجود دارد. کودکان زندانیان و نیازهای آنها هنوز شناخته شده نیستند و اگر مسائل اصلی آنها (حفظ روابط، بدنامی، تحصیل و …) شناخته شوند، جزئیات، ویژگی ها و (به ویژه) تفاوت های ملی و منطقه ای در میان آنها وجود ندارد. داشتن درک بهتر درباره اینکه چگونه کودکان زندانیان در کشورهای مختلف با زندانی شدن والدین مقابله می کنند، فقط در شناخت بهتر از اینکه چگونه به این کودکان پاسخ دهند، کمک نمی کند؛ همچنین باعث به اشتراک گذاشتن یک عمل خوب می شود. این موضوعی است که بهترین پاسخ های آن را همیشه هم در مکان هایی که فکر می کنیم، پیدا نمی کنیم: اوگاندا و اروگوئه اقداماتی را انجام می دهند که دیگران هم باید از آنها بیاموزند، انگلستان هم همینطور.
با این حال، علیرغم شکافهای زیادی که در این خصوص وجود دارد، امیدواری ما زیاد است. اکنون ما می دانیم که برخی از تاثیرات فوری زندانی شدن والدین و پیامدهای منفی آن، درازمدت است. ما همچنین اطلاعاتی از بعضی از مداخلات و نهادهائی که می توانند حمایت و (تا حدودی) اثربخشی خود را ارائه دهند، می دانیم. آنچه مشخص نیست و نیاز به شناخت بهتر است این است که آیا و به چه میزان مداخلات مثبت می تواند به جلوگیری از نتایج منفی در آینده، مانند تخلفات آینده توسط کودکان، کمک کند. برای دریافت پاسخ هایی با بالاترین سطح اطمینان، ما باید منتظر نتیجه مطالعات طولی آینده باشد که اقدام به مقایسه کودکانی با والدین زندانی که چنین مداخلاتی را دریافت می کنند و کودکانی با والدین زندانی که چنین مداخلاتی را دریافت نمی کنند، می کنند تا معلوم شود که یافته های COPING برای کودکان در سایر نقاط یکسان است و مداخلات و مؤسسات بیشتری که به نظر می رسد به خصوص تاثیر مثبت یا منفی بر کودکان دارند را شناسایی کنیم.
موضوع دیگری که لازم است، ادامه دادن به آگاهی بخشی عمومی و سیاسی درباره کودکان زندانیان است. این باید به کاهش بدنامی آنها در جامعه کمک کند و همچنین از ایجاد شکاف در ارائه خدمات دولتی و غیر دولتی جلوگیری کند. کودکان زندانیان معمولا بین وزارت دادگستری و وزارتخانه های دولتی در حوزه های مختلف زندگی می کنند و هر دو معتقدند که دیگران باید از کودکان حمایت کنند. با این حال، یافته های تحقیق در مورد COPING نشان می دهد که مسئله کودکان زندانیان، نیز دارای ابعاد ذهنی و بهداشت عمومی هستند و کارهای مهمی نیز وجود دارد که می تواند توسط موسسات آموزشی انجام شود.
کودکان که قربانیان ثانویه زندانی شدن والدین شان هستند، هیچ جرمی مرتکب نشده اند و نباید از جرایم دیگران رنج ببرند. از لحاظ عدالت، از زمانی که آنها با عواقب ناشی از اقدامات دیگر مواجه می شوند، باید از آنها حمایت کرد. از نظر اهمیت، آنها باید هر چه بیشتر مورد حمایت قرار بگیرند، و هر چه که حمایت از آنها بیشتر باشد، احتمال وقوع مجازات های بعدی، توسط کودک یا والد زندانی آنها کاهش می یابد. اما به هر دلیلی، توجه و کمک به کودکان زندانیان به احتمال زیاد به فرزندان، برای اطرافیان و جامعه بسیار حائز اهمیت است.