دوباره زندگی کردن در کنار هم
” ما برای مدت زیادی از هم جدا بوده ایم، وضعیت چطور خواهد بود اگر دوباره در کنار هم زندگی کنیم؟”
جدایی، از دست دادن ارتباط مستمر و تغییر پست و نقش، منجر به بروز مشکلاتی خواهدشد وقتی که یک زندانی آزاد می شود. زندانی در واقع حبس و تحت حفاظت بوده است و به درآمد فکر نکرده است_مگر اینکه آنها در جامعه کار کنند که در این حالت، آنها فقط می توانند بخشی از درآمدشان را به سازمان خیریه قربانیان جرائم واگذار می کنند. ممکن نیست که آنها بدانند برای گرم نگهداشتن خانه، برای غذا تهیه کردن و بنزین زدن یا حتی برای خریدن یک قرص نان، چقدر هزینه صرف می شود.
شخصی که از زندان آزاد شده است، ممکن است در خانواده، در معرض توجه باشد. شخصی که ده سال زندان بوده است، چنین انتظاری می تواند از بچه هایش داشته باشد که برای بازی کردن در بیرون، از آنها اجازه گرفته شود درست وقتی که بچه بودند، همین کار را انجام می دادند. حتی برای یک زندانی کاملا بهت برانگیز است وقتی او در این سوی اتاق ملاقات مصنوعی، فرزندانش را کاملا جوان در طی این ملاقات های منظم، می بیند و مشاهده می کند که کاملا زندگی مستقلی را برای خودشان فراهم کردند. باز هم بهت برانگیز است وقتی که متوجه می شود حتی همسرش، مستقل و به خودش متکی می باشد. همسر زندانی اولی، گفت:
” برای هر دوی ما شرایط سختی بود، گویی که دوباره قصد داشتیم تا دوباره همدیگر را بشناسیم، می دانم که فقط برای دو سال، شرایط چنین بود، اما هر دوی ما کاملا تغییر کرده بودیم- مخصوصا من. من واقعا مستقل شده بودم، برایم سخت بود تا برای هر چیزی که اکنون اتفاق افتاده است، توضیح بدهم”.
زنی دیگر نیز تأیید کرد:
” از زمانی که او به خانه برگشته است، تغییرات ناخوشایند زیادی رخ داده است. او خیلی خشن شده بود. او نمی توانست درک کند که در طول این سال ها من نقشش را اجرا کنم. بچه ها مجبور بودند به رفتارهای او در خانه دوباره عادت کنند، وقتی که او از زندان بیرون آمده بود، به آنها گفت که اکنون من رئیس هستم”.
آزادی برای هر شخصی مشکل است. احساسات برانگیخته می شوند و انتظارات خودتان و دیگران ممکن است به طور کل، غیر واقعی باشد. زنی پذیرفت که او و همسرش هر دو اشتباهاتی مرتکب شدند زمانی که او از زندان بر می گردد:
” تمام مردم در زندان، می توانند در اوج ناامیدی، امید خود را از دست ندهند. آنها فکر می کنند که بعد از ترک زندان، زندگی، عالی خواهد بود، من به او می گویم،” تو باید به یاد آوری که زندگی در بیرون از زندان سخت تر از زندگی در داخل زندان است”. من سعی می کردم تا از او در مقابل هر چیزی، محافظت کنم و آن یک اشتباه بزرگی بود. اکنون من باید مراقب رفتارهایم باشم تا او ناراحت نشود و من فکر می کنم این درواقع همان زمانی بود که او به همین شرایط خود را عادت داده بود.”
مکانی را که یک زندانی قبل از دستگیری به آنجا می رود، به طور موقت است. فضای جدیدی می بایست ایجاد شود، و درواقع تلاش های زیاد، تعهدات لازم و یا شاید کمک های بیرونی مورد نیاز باشد تا برای هر شخصی در خانواده، ارتباطاتی جدید شکل گیرد.
یک زندانی سابق چنین بیان کرد:
” من فکر می کنم، سیستم ملاقاتی به ارتباطاتمان لطمه وارد می کند. ما قادر نیستیم تا احساساتمان را بیان کنیم. تمام ناراحتی ها از اینجا نشأت می گیرد. اما زمانی که بیرون آمدم احساسات درونی و بیرونی ام کاملا واقعی بود.”
همسر زندانی سابق از مشکلات ارتباطی اش گفت:
” یکی از چیزهایی که فکر می کنم در زندان اتفاق می افتد، این است که موجب می شود تا افراد یاد بگیرند، سریع صحنه ملاقات را ترک کنند. چرا که او مجبور می شد خیلی سریع ارتباطاتش را با من قطع کند که گاهی اوقات این شرایط کاملا دردناک بود. او می آمد اما خیلی سریع ما را نادیده می گرفت که این موجب می شد تا احساس اسفناکی را تجربه کنم”.
نگرانی های زیادی ممکن است وجود داشته باشد همانند اینکه همسایگان چه فکری می کنند وقتی که عضوی از خانواده به طور ناگهانی سر از جایی نامعلوم در می آورد:
” وقتی که او داخل زندان بود، ما نقل مکان کردیم و زمانی که او خواست زندگی عادی اش را پس از آزادی داشته باشد، من از این پریشان بودم که مردم اطراف قصد دارند تا از سوابق او، اطلاعاتی کسب کنند. می دانستم که مردم می توانند روزی با تو دوست باشند و طوری دیگر به قضیه نگاه کنند، بنابراین نمی خواهم همسرم به همسایه ها همه چیز را در مورد زندان بگوید اما او این کار را انجام داد و اتفاق خاصی رخ نداد.”
نگرانی ها در مورد آزادی
” من خیلی نگرانم در مورد اینکه او چه موقع به خانه می رسد- و کاملا قابل انتظار است که مشکلاتی را به بار خواهد آورد”.
پرسشنامه های مرتبط با خانواده های زندانیان چنین نشان داده بود که آنها نگرانی هایی در مورد آزادی خواهند داشت:
پیدا کردن دردسر ساز یک شغل
نگرانی های مالی
چگونه مثل قبل دوباره در کنار هم زندگی کردن
چگونه با بچه روابط خوبی برقرار کردن
تشویش های جنسی
نگرانی همسر خانه در مورد از دست دادن استقلالش
نگرانی در مورد رفتن به سمت مواد مخدر، الکل و مرتکب شدن شدن به جرائمی این چنینی
برخی از همسران ترس های خود را چنین نقل می کنند:
“ما کاملا از نظر فردی تغییر کرده ایم و ممکن نیست که این مسأله دیگر کارساز باشد.”
” من شنیده ام که پس از آزادی زندانی، خیلی از زوجین از هم جدا شده اند و من این ترس را دارم که این اتفاق برای من نیز رخ دهد.”
” بچه ها خیلی نیاز به کمک دارند تا با این مسأله کنار آیند. پدر آنها زمانی که در کنار بچه ها بوده است با آنها مطابق سنشان که شش سال داشتند، برخورد می کرده است اما دیگر آنها نوجوان شده اند.”
پیدا کردن شغل
خیلی از زوجین می گویند که مشکلات استخدامی در رأس قرار دارد- مشکل پیدا کردن و نگهداشتن یک شغل وجود دارد چرا که شما مجبورید در مورد جرائمی که محکوم شده اید و مشکلات مالی که به طرز قابل اجتنابی گریبان گیر شما شده اند را توضیح دهید. بعضی از زندانیان سابق ممکن است در حین اینکه منتظر دریافت یک سری از احتیاجات از سوی زندان می باشند، به مبالغ کمی هم بسنده کنند خیلی از آنها تلاش برای استخدام شدن را بی فایده می دانند و آنها نمی توانند شغل مورد نظر خود را داشته باشند چرا که کارفرمایان از جرائم آنها مطلع می شوند و یا پی به بی صداقتی آنها می برند.
یک زندانی چنین می گوید:
” وقتی که دنبال شغل هستید اولین چیزی که برای شما اتفاق می افتد، این است که آنها به شما می گویند،” شما کجا کار می کردید؟” از این نظر شما می توانید هم واقعیت را بیان می کنید که به دنبالش این خطر وجود دارد که شما شغل را از دست بدهید و هم می توانید دروغ بگویید. “
در خیلی از فرم های درخواست شغل، سؤالاتی مرتبط با جرائم های پیشین، عنوان شده است. برخی از مؤسسات و سازمان ها از زندانیان می خواهند که فرم را با صداقت کامل پر کنند و در این فرم، خواسته شده است تا اطمینان اطرافیانش را به سمت خودش جلب کند که با این کار شانسی دوباره دارد تا خودش را اثبات کند. این راهبرد می تواند گاهی اوقات نه همیشه، موفقیت آمیز باشد. مشاوره مفید دیگر در این زمینه، داوطلب شدن برای آموزش دیدن دریک شغل خاص یا گذراندن دوره های کارآموزی برای چند ماه کوتاه بدون حقوق ( یا فقط مبلغ کمی) می باشد. این به این معنا می باشد که شما می توانید تا زمان دریافت حقوق به عنوان یک کارمند، از مزایا و منافع دولت استفاده کنید. همچنین شما می توانید از طریق آموزش ها و مهارت هایی که کسب کردید، در کنارش برای خود رزومه نیز تهیه کرده باشید. گاهی اوقات داوطلبان می توانند از سوی سازمان حقوق کارمندی خود را دریافت کنند اما درواقع داشتن این انتظار به عنوان یک داوطلب، جایز نیست. حتی اگر همسر شما به اندازه شانس برای کار کردن داشته باشد، سخت است تا هر روز خودش را برای کاری که نفس گیر و دشوار است، وفق دهد. گاهی اوقات نسبت به این شرایط، فرد بایدنگرش خود را تغییر دهد. بعد از گذشت ده سال در زندان، این زندانی مشکلاتی اساسی در زمینه متمرکز شدن و شروع کردن شغل هایی مثل نقاشی کردن و طراحی داخلی ساختمان داشت:
” در ابتدا، من نمی خواستم کار کنم. من انتظار داشتم تا همه چیز به راحتی برایم فراهم شود و حدود سه تا چهار ما طول کشید که متوجه شدم که وقتی تو چیزی می خواهی، تو درواقع آن را باید برای خودت بدانی. فکر کردم که مالک خیلی از چیزها شدم اما همسرم متذکر شد که من درحقیقت هیچ چیزی ندارم. او مرا مجبور کرد تا کار عادی و روزمره را شروع کنم و با انجام آن، او واقعا از من حمایت می کرد. بدون او قطعا می توانستم دوباره به سمت جرائم برگردم و وسوسه شوم.”
برگشتن به جرائم
خیلی از مردم می گویند که بزرگترین ترس آنها این است که همسرشان دوباره همان راه های قبلی را طی کنند مخصوصا اگر به طور قانونی بخواهی کسب درآمد کنی. یکی از زندانیان سابق چنین توضیح می دهد:
” یکی از سخت ترین چیزها در همان ماه های کوتاه اولیه که آزاد شده بودم این بود که به مردم بفهمانم که من دیگر دیوید سابق نیستم- و هیچ نقطه مشترکی دیگر با هم (دیوید سابق) نداریم. برای چندین سال آنها چیزهایی شبیه به این می گفتند، ” زود باش، یک ون بگیر و داخلش آی پد بار بزن، و همین اطراف با ون بچرخ و آنها را بفروش و درست برای نیم ساعت، هزار پوند گیرت میاد.” اکثر دوستانم سارق شده بودند و دیگر هیچ ارتباطی با آنها نداشتم. بنابراین هیچ دوستی نداشتم.”
زندانی دیگر تأیید کرد:
” زمانی که تصمیم به تغییر دارید، خیلی ناراحت کننده چرا که شما در جهان حس تنهایی می کنید. می دانم که می توانستم دوباره به مسیرهای قبلی ام فکر کنم و شخصی برای خودم باشم یا پا به جهانی بگذارم که هیچ جرم و جنایتی در آن وجود نداشته باشد و هیچ شخصی نباشم. اگر به همان گروه قبلی ام می پیوستم آنها مرا قبول می کردند چرا که آنها دوستم بودند و مرا درک می کردند.”
اینجا جایی است که حمایت شما به عنوان یک شریک می تواند واقعا کارساز باشد. همسر یک زندانی می گوید:
” او گفته است که می تواند تلفن را بردارد و با افرادی که در زندگی قبلی اش بودند ارتباط برقرار کند و این چیزی بود که به من هشدار می داد. اما او هرگز چنین کاری انجام نداد و من به او اعتماد کردم. معتقد بودم که او صادقانه می خواهد مسیر درستی را انتخاب کند و ما کاملا با دوستان جدید خودمان ارتباطی خوب و صمیمی را شروع کردیم.”
مشکلات موجود در نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر
در زندان، شمار زیادی از افرادی که مصرف کننده الکل و مواد مخدر به میزان بالایی می باشند، وجود دارد. ( این احتمال نیز وجود دارد که آنها عادت مصرف مواد مخدر در زندان را داشته باشند). به برخی ممکن است در زمینه ترک آن کمک شود و ممکن است با موفقیت این برنامه های ترک اعتیاد را بگذرانند و خودشان را پاک بدانند. هر چند به قدر کافی مشکل است تا آنها را تا زمان آزادی، پاک نگه داشت. هرچند مواد مخدر در خیلی از زندان ها قابل دسترسی است اما بخش هایی وجود دارد که درواقع چنین موادی توزیع نمی شود و نیز برنامه هایی وجود دارد که مبنی بر پرهیز از مصرف چنین موادی می باشد. واقعیت دنیای بیرون از زندان کاملا متفاوت است. مصرف مواد مخدر و الکل قابل دسترس هستند و زمانی که او از زندان آزاد می شود ممکن است از نظر او مصرف چنین چیزهایی قابل قبول باشد. خیلی از زندانیان توصیف می کنند که به خاطر جشن اولین شب آزادی از زندان، آنها به بار رفتند و الکل مصرف کردند:
” جشن کریسمس بود و من به سمت خیابان پیکادلی رفتم تا همسرم را در بار ملاقات کنم و صدها نفر در آنجا حضور داشتند- خیلی ترسناک بود. من او را دیدم و نگرانی اصلی من رو به رو شدن با جاده ای بود که اصلا به من فرصت فکر کردن نمی داد. ما به بار رفتیم و در آنجا خیلی از مردم در حال آواز خواندن و رقصیدن بودند. من فقط یک پیک الکل نوشیدم که سریع بر روی من اثر کرد. من فقط خواستم امتحان کنم و با خودم جنگیدنم تا کنترل خود را از دست ندهم.”
مصرف الکل، مشکل اصلی می باشد چرا که زندانیان آزاد شده و خانواده هایشان مجبورند با چنین شرایطی مواجه شوند برخی از خانواده ها ممکن است چنین فرض کنند_بدون در نظر گرفتن میزان وابستگی به الکل، زمانی که شخص دستگیر شده است_ماه ها و یا سال ها مصرف نکردن مواد مخدر و الکل، به برطرف کردن مشکل کمک خواهد کرد. خیلی از آنها از اینکه دیگر الکل مصرف نمی کنند، جشن می گیرند. برای خیلی ها هم، این یک مشکل نیست، اما برخی به دلیل رهایی از درد مشکلاتی که آنها حس می کنند و نمی توانند مسیری دیگر را انتخاب کنند، به سمت الکل می روند. خانواده ها می دانند که مصرف کردن، مشکلات را حل نمی کند و برعکس مشکلات را بدتر می کند_ مخصوصا زمانی که پول مورد نیاز برای اجاره و تهیه غذا صرف مصرف کردن الکل می شود. مشکل مشابه دیگر البته مصرف مواد مخدر است.
زیر نظر مشاوره قرار گرفتن قبل از آزادی
اگر موضوعی در رابطه با مصرف الکل و مواد مخدر قبل از اینکه یکی ازاقوامتان دستگیر شود، وجود داشته باشد، این کارساز خواهد بود تا قبل از تاریخ آزادی با شخصی آگاه درباره مشکلات مربوطه صحبت کنید. همچنین لازم است تا خیلی رک و بی پرده با یکی از اقوامتان که در زندان می باشد، صحبت کنید چرا که او ممکن است از ترس خانواده آگاه نباشد. باید به این موضوع اشاره شود چرا که نادیده گرفتن این موضوع ، به از بین بردن رابطه کمک خواهد کرد.
برای مشاوره می توانید از طریق خطوط زیر با ما ارتباط برقرار کنید:
روابط جنسی
” من واقعا نگرانم از اینکه بخواهم دوباره رابطه داشته باشم_آیا برای هردوی ما سخت نیست که پس از مدت ها، بخواهیم این روابط را تجربه کنیم.”
خیلی از زوجین برایشان سخت است که پس از مدت ها کنار هم قرار بگیرند درحالی که او در زندان بوده است و هیچ ارتباط فیزیکی با هم نداشتیم و حالا او به خانه آمده است و سخت است این روابط دوباره شکل گیرد.
مردی که زندانی شده بود چنین بیان کرد:
” زمانی که به خانه آمدم، سازگار شدن با هر چیزی برایم دشوار بود. ما واقعا غریبه بودیم در حالی که قبلا سال ها بود که ما در قسمت نشیمن پشت یک میز می نشستیم، زمانی که به خانه آمدم چنین گفتم” می تونیم تخت هایمان را از هم جدا کنیم؟” من چون در سلول خودم به تنهایی می خوابیدم. فکر کردم که او خیلی ناراحت شد. ما خیلی سال پیش با هم ازدواج کرده بودیم، اما الان شرایط طوری بود که انگار دوباره ازدواج کرده بودیم”.
صحبت کردن در مورد احساسات شخصی مخصوصا در طی دورانی که بین شما جدایی اجباری اتفاق افتاده است، خیلی سخت است. در طول ملاقات ها، پیش آمده است که شما از صحبت کرن در مورد احساسات عمیق خود اجتناب کرده باشید، چرا که این احساس یک نوع حس غریب و دردناکی است و منجر به عصبانیت طرف می شود. زمان کافی برای بیان خواسته هایتان وجود ندارد. زمانی که این جدایی به پایان می رسد، شاید شرایط سخت تر باشد تا در مورد انتظارات یکدیگر صحبت شود. اگرچه خیلی از زندانیان قبل از آزادی نهایی، به طور موقتی آزاد می شوند، اما آسان نیست تا خودشان را با شرایط وفق دهند. به عنوان همسری که از بیرون نظاره گر است، ممکن است بفهمید در طول این مدت طولانی که رابطه نداشته اید، بیشتر روی به تنهایی خوابیدن آورده بودید. شما سابقا عادت داشتید تا بچه های خود را در آغوش گرم بگیرید. نداشتن رابطه در طول این مدت طولانی موجب می شود تا ترس هایی در این خصوص ایجاد شود. بعد از آزادی شخص، شاید تنها یکی از زوجین بخواهد رابطه ای را در آن موقع ایجاد کند. حتی بین زوجینی که عشق و رابطه ای قوی وجود داشته است، این حالت تردید وجود دارد چرا که می بایست آنها اعتماد خود را نسبت به هم بدست آورند و در حین رابطه احساس راحتی داشته باشند. مهم است این را به یاد آوریم که این مشکلات تقریبا همیشه موقتی هستند و معمولا برطرف می شوند اگر زوجین بفهمند که هر دوی آنها باید صبور باشند و با هم صحبت کنند و نیز یکدیگر را قبول و درک کنند.
چه می شود اگر شما دیگر نسبت به هم جذابیتی نداشته باشید؟
در پژوهش ها، بیان شده است که در طول جنگ خیلی از زنان از همسرانشان جدا شدند و آنها به جای اینکه نقش یک شریک یا همسر را ایفا کنند، بیشتر به عنوان نقش یک مادر، فردی که عاشق و حساس است و نیز به عنوان فردی که در کنار بچه ها زندگی می کند و به آنها توجه دارد، شناخته شده بودند. ممکن نیست که همسر شما بخواهد خیلی سریع وارد رابطه شود زمانی که او تازه به خانه برگشته است و به این معنا نیست که او نمی خواهد برای همیشه با شما رابطه داشته باشد مخصوصا اگر شما قبل از رفتن او به زندان، رابطه ای خوب و منطقی با او بر قرار کرده باشید اما او هم اکنون آمادگی لازم را برای ایجاد رابطه ندارد. زنان ممکن است احساسات مشابهی نسبت به این که خواه همسرشان خانه را ترک کرده باشد خواه به زندان رفته باشد، داشته باشند. زوجین در تلاشند تا رابطه هایی که در آنها، خشونت های جنسی به وجود آمده است را برطرف کنند که این مرحله برای آنها به طور خاصی مشکل است. اگر قبل از جداشدن، روابط خوبی بین زوجین ایجاد نشده باشد، به این معنا نیست که پس از آزادی شخص، روابط بهتر خواهد شد. برخی از زنان گزارش کردند که فقط ملاقات کردن و نداشتن ارتباط فیزیکی، به آنها حس خجالت زدگی، دست داده است و نمی توانند او را تا خانه همراهی کنند. آنها به زمان نیاز دارند تا بتوانند دوباره همان حس اولیه را نسبت به او داشته باشند. در ابتدا ممکن است که کاملا یک مشکل جدی تلقی شود. زمانی که یک شخص آزاد می شود، خانه باید پر از مردمی باشد که او می خواهد ببیند، صحبت کند و یا با آنها چای بنوشد و اینکه در نهایت به او خوش آمد بگویند. به دلیل وجود اقوام، پدر و مادر، دوستان، همسایگان، پلیس و افسر تحقیقات، سخت است تا زوجین بخواهند حریم خود را داشته باشند و در آن زمان کم، بخواهند احساسات دیگر را بیان و درک کنند.
یکی از همسران بیان کرد:
” سخت است تا با او به تنهایی اوقاتم را سپری کنم، چرا که خانواده و دوستان او همیشه اطرافش بودند.”
این آسان است که آن شش ماه فراموش شود، شش سال یا نیمی از زمان جدایی که درست تغییرات زیادی را در افراد ایجاد می کند. زوجینی که همدیگر را همانند زوجین جوانی که یک زندگی را آغاز می کنند، به خوبی می شناختند، اکنون اینگونه نمی باشد چرا که آنها در اواسط زندگی، نسبت به هم حس دو فرد غریبه را دارند. اگر شما چنین چیزی را احساس کنید، به یاد آورید که احساسات شما کاملا طبیعی می باشد.
صحبت کردن با همدیگر
برای خیلی از مردم سخت است تا با صداقت در مورد احساساتشان که مرتبط به خودشان و شریکشان مخصوصا در مورد احساسات جنسی ، رفتار و انتظارات می باشد، صحبت کنند. اگر شما در حین ملاقات بتوانید در مورد احساسات خود حرف بزنید، برای شما آسان خواهد بود تا بعد از آزادی با شرایط، خودتان را وفق دهید و کنار بیایید. اگر چه چنین چیزی اتفاق افتاده است، برگشت صمیمیت اولیه پس از جدایی طولانی مدت و نیز تصمیمات گرفته شده برای احیای روابط، نیاز به فکر، حمایت و تلاش فراوان دارد.
چه کسی می تواند کمک کند؟
کنار آمدن با شرایطی که شریک شما آن را ایجاد کرده است
اگر شریک شما به عنوان یک متجاوزگر جنسی شناخته شده است، شما به سختی می توانید در مورد آن با کسی صحبت کنید مخصوصا اگر آن جرائم برای بچه های شما اتفاق افتاده باشد. اگر شریک شما تحت شرایط ام ای پی پی، آزاد شده باشد و بخواهد مستقیما به خانه بیاید می بایست قبل از آزادی، تحت شرایط حفاظتی قرار گرفته باشد در غیر این صورت حق ورود مستقیم به خانه را ندارد و مستقیما به یک پناهگاه انتقال داده می شود.
“اصلا برای من چنین اتفاقی رخ نداده بود که متحمل چنین خطری شود و این عمل را در برابر شان انجام دهد. درواقع آنچه که او انجام داده بود این بود که او بدنش را در مقابل دختران عریان می کرد. اما مراکز مربوط به خدمات اجتماعی چنین می گویند که او نمی تواند با ما زندگی کند مگر آنکه، شان به سن 18 سالگی برسد و او هنوز 16 سال سن داشت وقتی که الن آزاد شد و این فقط یک طرف ماجرا نبود- چرا که اگر الن به من تلفن بزند و شان تلفن را بر دارد، مشکلاتی ایجاد خواهد شد. روزی فرمانده الن را با ماشینش سوار کرد و چنین گفت:”اگر ما بفهمیم که تو با شان صحبت کنی، ما تمام ارتباطات تلفنی شما را قطع می کنیم.” “
زنان در این موقعیت، ممکن احساسات گوناگونی نسبت به همسرانشان داشته باشند. زنی ممکن است، مقصر بودن همسرش را قبول داشته باشد اما او هنوز می خواهد که همسرش برگردد. او ممکن است از او به خاطر جرائمش متنفر باشد یا ممکن است که آنقدر حس خشونت و عصبانیت در وجودش رخنه کرده باشد که حتی نخواهد ابدا با او در ارتباط باشد. اگر این جرائم مرد مرتبط با فرزندانش باشد، احساساتی مخرب ایجاد می شود که نمی توان درواقع با شرایط کنار آمد و هیچ اهمیتی ندارد که او بعد از آزادی به کجا می رود.
بچه ها چه احساساتی خواهند داشت؟ آیا بچه ها نیاز به حمایت او دارند، آیا نیاز دارند که او از آنها حفاظت کند؟ آیا تو به عنوان همسرش این حس را داری تا تمام مدت از او مراقبت و یا توجه کنی؟ جرائم اوممکن است مربوط به هر شخصی به جز بچه هایش باشد اما بچه هایش احساسی ناخوشایند نسبت به برگشت پدرشان به خانه دارند. حتی اگر همسرش به طور منظم با او ملاقات کند، دیدگاه او نسبت به برگشتش به خانه به طور کل تغییر خواهد کرد وقتی بفهمد همسرش در ارتباط با او چه واکنشی از خود نشان خواهد داد. شما و همسرتان با جدی ترین مشکللات، مواجه می شوید و سخت ترین مشکل این است که در مورد آنها صحبت کنید و مهم تر صحبت کردن با همدیگر فارغ از آن موضوع، می باشد. برخی از مردم برایشان آسان است تا با همدیگر صحبت کنند اگر آنها از هم جدا شده باشند و یا در مواقعی که نیاز باشد تحت مشاوره قرار بگیرند، حرف بزنند. یک مشاور با مهارت ممکن است به هر دوی شما کمک کند و به شما بگوید که اگر احساسات خود را سهیم کنید، شرایط مطلوب ایجاد خواهد شد. مهم نیست که چه نوع احساساتی باشند. یک شخص تحصیلکرده می تواند به هر دوی شما کمک کند و شما را به این موضوع متوجه کند که بیان احساسات امن تر از پنهان کردن آنها می باشد. سازمان هایی که فهرست آنها در صفحه 18 آمده است، به شما کمک خواهد کرد که چگونه با یک مشاور صحبت کنید.
آزادی موقتی/ حبس موقتی
تمام زندانیان واجد شرایط برای آزادی موقت، نیستند ( یا می توان اصطلاحی در این خصوص به کار برد که درواقع برای کارمندانی که در خارج از کشور کار می کنند طی این مدت می توانند به خانه برگردند) که به حبس موقتی نیز می گویند. اگر یک زندانی به سه ماه یا بیشتر و زیر چهار سال حبس محکوم شده باشد، آنها واجد شرایط برای حبس موقتی می باشند، اما زندانیان دسته یک، واجد چنین شرایطی نیستند. قانون های مختلفی در خصوص حبس ابد، وضع شده است. آزادی موقتی به زندانیان اجازه می دهد تا اوقاتشان را با خانواده خود سپری کنند، در مصاحبه های شغلی شرکت کنند و دنبال کار باشند و خودشان را به زندگی بیرون از زندان، وفق دهند. در دوره ی آزادی موقتی، ممکن است غیرواقعی بودن موقعیت، توجه شما را جلب کند و به شما آسیب وارد کند. تنش های موجود در خانواده، درواقع یک نوع شواهد می باشد. در اینجا چیزهایی وجود دارد که زندانیان و همسران آنها در مورد آزادی موقتی، بیان کردند:
” او خیلی پریشان بود و تنش داشت و نتوانست آرامش لازم را داشته باشد.”
” برای او سخت بود تا بتواند آرامش خود را زندگی خانوادگی حفظ کند.”
” بچه ها عادت داشتند تا اطراف او باشند اما وقتی که او برگشت بچه ها نتوانستند شرایط را تحمل کنند.”
” حبس های موقتی، عالی هستند_به ما این شانس را داد تا صحبت کنیم. اما دیگر ما به قبراقی و جوانی سابق نبودیم و حوزه خانواده به زمان و توجه زیادی نیاز دارد.”
خود را دوباره به زندگی خانوادگی وفق دادن
زندانیان همان کارهای روزمره را فرا می گیرند. زندان ها پر سر و صدا هستند، و گاهی اوقات محیط های خطرناکی به نظر می رسند، اما در زندان غذا آورده می شود، شخصی محیط را گرم می کند، چراغ ها روشن و خاموش می شوند و کارکنان نیز می آیند و می روند. مهم نیست که شخص چقدر دلش می خواهد به خانه برگردد، اما آنها می بایست به شرایط خاص زندگی خود را وفق دهند و به آن عادت کنند که در این صورت برای به خانه برگشتن با چالش ها و مشکلاتی رو به رو می شوند. به طور ناگهانی آنها با صداهای جدیدی برخورد می کنند یا اصلا در شب هیچ صدایی را نمی شوند بنابراین خانه به طرز عجیبی در خاموشی فرو می رود. از زمانی که آنها خانه را ترک کردند، می بینند که چقدر همان شرایط پیشین و معمول، تغییر کرده است. بچه ها بزرگ شده اند و اکنون می بایست هر روز صبح با اتوبوس به مدرسه بروند. شما نیز ممکن است به طرق مختلفی تغییر کرده باشید و برخی از رفتارهای دیگرتان نیز ممکن است ثابت مانده باشد. پرداخت قبوض، اجاره و مالیات شورا دیده می شود، پول های داده شده از سوی دولت می بایست سازماندهی شوند و در جای درست قرار گیرند، تعمیراتی باید انجام شود، کفش های جدید باید برای بچه ها خریداری شود. اگر همسر شما برای چندین سال، در زندان بوده است، ممکن است به نظر رسد که از نظر اقصادی، بیش از حد پولتان را خرج کرده باشید که این شرایط را خیلی بدتر می کند که واقعا تنشی اساسی ایجاد می کند. این زن توصیفاتی واضح همراه با جزئیات در مورد شرایطی که همسرش پس از 10 سال به خانه برگشته است، می دهد:
” در روزهای آغازین، شرایط طوری بود که انگار تو در خانه یک بچه داشتی. من به او یاد می دادم که چطور از اینترنت استفاده کند. او هرگز از تسکو خرید نکرده است. به یاد می آورم اولین باری که او را برای خرید شلوار جین بیرون بردم و آن خیلی جالب نبود. مغازه برای یکی از ارزانترین جین هایش، 30 پوند قیمت زده بود و او نمی خواست تا بیشتر از 15 پوند، هزینه کند. من مجبور بودم تا او را به بیرون از مغازه ببرم و با او صحبت کنم و گفتم” آخرین باری که تو هر چیزی خریدی در سال 2001 بود، تو یک دهه را از دست داد_واقع بین باش”.”
خانواده باید کارهای زیادی انجام دهد تا با شرایط وفق شود. بزرگترین پسر خانواده ممکن است “مرد خانواده” شود، او کسی است که الان احساس می کند که برای گرفتن جایگاه پدرش، باید با او رقابت کند. بچه هایی که در طول غائب بودن پدرشان به خاطر راحتی و آرامش کنار تخت مادرشان می خوابیدند، اکنون مستقل شدند و روی آن نمی خوابند_فقط زمانی که احساس ناامنی به خاطر تغییرات ایجاد شده در زندگی، می کنند باعث می شود تا دوباره حتی بیشتر از آن موقع به آرامش و آغوش مادرشان احتیاج داشته باشند.
یک زندانی توصیف می کند که چه حسی داشت وقتی که بعد از مدت ها محکوم به حبس شدن، سرانجام به خانه بر می گردد:
” شش تا هفت ماه اولیه که بیرون از زندان بودم، شرایط کاملا نا امید کننده بود. تقریب ده سال در زندان بودم و موقع برگشتن همه چیز، تغییر کرده بود. من نتوانستم به رنگ های روشن عادت کنم. همه چیز در زندان خاکستری یا آبی تیره بود و بعد تو با بچ ها و حیوانات خانگی از جمله سگ ها رو به رو می شوی در صورتی که شما آنها را در زندان نمی دیدید. سپس ترافیک را مشاهده می کنی_همه چیز تغییر کرده بود، سیستم یک طرفه بود و مسئولین ترافیک به وظایف خود به خوبی عمل نمی کردند. مدت ها طول کشید تا دوباره بتوانم با ماشینم، رانندگی کنم. سپس تلاش زیادی کردم تا نظر همسرم را به سمت خودم جلب کنم چرا که این انتظار را داشتم تا من آن شخصی باشم که او به من احتیاج داشته باشد. من فکر می کردم از نظر او شخصی مفید باشم اما او با من طوری رفتار کرد که انگار هیچ قدرتی نداشتم. حس حسادت پیدا کردم چون احساس کردم که او خیلی زیاد، اوقاتش را با بچه ها و نوه ها سپری می کند.”
همسر او از دیدگاه خودش شرایط را می گوید:
” در همان هفت ماه اولیه که او در خانه بود، برای ما مشکلات زیادی ایجاد شد.مثل این بود که زندانیان وارد دنیایی شده باشند که در آن هر چه آنها بگویند، همان می شود _که با این کار آنها در معرض توجه قرار می گیرند. اما به طور ناگهانی او با زنی مواجه می شد که کاملا مستقل است و زنی را مشاهده می کند که کاملا می تواند به خودش متکی باشد. او اصلا دوست نداشت که من پاسخش را بدهم. در همان هفت ماه اولیه ما خیلی از مراحل را مثل شما که واردش می شوید، سپری کردیم مثلا وقتی با یک شخص ملاقات می کنی، باید رضایتش را جلب و اظهار عشق کنی و توجه او را جلب کنی که درواقع چنین اتفاقی رخ نداد. بحث ها، فریاد زدن ها، ترک یکدیگر اتفاق می افتاد و در این هفت ماه در همه ملاقات ها چنین صحنه هایی رخ می داد. بچه ها بزرگ شده بودند و وقتی او آزاد شد، نخواستم که با من زندگی کنند، اما ما همدیگر را می بینیم و درست به خاطر اینکه مدت کمی و در یک لحظه، دیدار اتفاق می افتاد، او نتوانست این شرایط را اداره کند و او از من خواست تا با او زندگی کنم. من فکر می کنم بعد از هفت ماه به اندازه کافی رنج کشیده بودم. می توانستم به آسانی از این شرایط بد، رها شوم. اما سپس ما کنار هم نشستیم و گفتیم:” زود باش، ما داریم از اینجا به کجا می رویم؟”، بنابراین ما به خودمان دوباره فرصت دادیم و در نهایت کارساز بود.
پایدار ماندن در روابط
ما همه می دانیم که پایدار ماندن در هر روابطی کار آسانی نیست. ما همه در روابط با همسرانمان، فرزندان و برادران یا همکارانمان با مشکلاتی مواجه شده ایم. تمام این روابط به استرس و مشکلات زندگی روزانه بستگی دارد. وقتی که همسرتان از زندان بر می گردد،شرایط پایداری در روابط و به حالت عادی زندگی و رفتار کردن، مشکل می شود. هر چند در پرسشنامه اخیر، نشان داده شده است که دو سوم از مردمی که از زندان آزاد شده اند، همسرانشان چنین بیان کردند که روابطشان به دلیل تجربه کردن مشکلات در طول سال هایی که او نبوده است، محکم تر و قوی تر شده است. یکی از زندانیان چنین بیان می کند:
” اکنون ارزش های من به طور کامل تغییر کرده است و فکر نمی کنم که دیگر به همان مسیر قبلی برگردم. از نظر تمام همسایگان، به زندگی برگشتن من از سوی همسرم، هدر دادن زمان بود چرا که آنها مطمئن بودند که من دوباره به همان مسیر قبلی بر می گردم و برای آنها نا امید کننده بود وقتی دیدند که دستانمان را گرفته ایم و به سمت پایین جاده در حال حرکت هستیم و من به آنها ثابت کردم که اشتباه فکر می کنند.”